وبلاگی گروهی

یک کلمه = یک سرنوشت

بسم الله الرحمن الرحیم

ﮐﻼﺱ ﺍﻭﻝ ﺩﺑﺴﺘﺎﻥ، شیراز ﺑﻮﺩﻡ ﺳﺎﻝ ١٣٤٠، ﻭﺳﻄﺎﯼ ﺳﺎﻝ ﺍﻭﻣﺪﯾﻢ اصفهان یک ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺍﺳﻤﻢ ﺭﺍ ﻧﻮﺷﺘﻨﺪ. ﺷﻬﺮﺳﺘﺎﻧﯽ ﺑﻮﺩﻡ، ﻟﻬﺠﻪ ﻏﻠﯿﻆ ترکی قشقایی، ﺍﺯ ﺷﻬﺮﯼ ﻏﺮﯾﺐ. ﻣﺎ ﮐﺘﺎﺑﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﺍ اناﺭ ﺑﻮﺩ. ﻭﻟﯽ اصفهان ﺁﺏ ﺑﺎﺑﺎ. معضلی ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ، ﻫﯿﭽﯽ ﻧﻤﯽ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ.

ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺗﻮ ﺷﻬﺮ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻫﻢ ﻫﻤﭽﯿﻦ ﺧﺒﺮﯼ ﺍﺯ ﺷﺎﮔﺮﺩ ﺍﻭﻝ ﺑﻮﺩﻧﻢ ﻧﺒﻮﺩ ﻭﻟﯽ ﺑﺎ ﺳﺨﺘﯽ ﻭ ﺑﺪﺑﺨﺘﯽ ﺩﺭﺳﮑﯽ ﻣﯿﺨﻮاﻧﺪﻡ.

ادامه مطلب...
۲۳ آبان ۹۴ ، ۰۸:۱۵ ۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
راحله سادات

علم (2) ادامه بحث جامعیت و ... فیزیک و متافیزیک

در مورد مطلب علم عارضم خدمت دوستان که طبیعی هست مطلب کمی نیاز به دقت و تامل داره و ممکنه قدری سنگین باشه و مستلزم تمرکز بیشتر... 

هر چند من واقعا سعی کردم عامیانه بنویسم و مثالهای فراوان بزنم تا همه فهم بشه

اما ماهیت بحث طوری هست که نمیشه سبک تر از این باشه... 

لذا انتظار ندارم همه مطالعه اش کنن شکر خدا بقیه دوستانم در فانوس جزیره قدرت نوشتاریشون طوری هست که هم مفید بنویسن و هم خوانندگان رو جذب کنن... 

من چون میبینم ما الان در مقطعی از تاریخ قرار گرفتیم که جوونها باید خیلی از شیوه های غلطی که چند قرن هست که به ملت ها تحمیل شده رو بشکنن و تحولی بر مبنای دین و حکمت ایجاد کنن چه در عرصه سیاست و اقتصاد... چه در عرصه سبک زندگی و عقاید... چه در عرصه علم...

ادامه مطلب...
۲۲ آبان ۹۴ ، ۰۸:۰۰ ۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
صالح

قدم پنجاه و هشتم ... خدا مخاطب خاص من ... !


عاشق خدا باشیم یا از خدا بترسیم؟


از بچگی،خداوند بلند مرتبه را ما با این زمزمه ها "مهربانتر از بابا مهربانتر از مادر"و "خدای خوب و مهربان داده به ما گوش و زبان..." شناختیم دانستیم که او ارحم الرحمین است از گناهان ما چشم می پوشد و دوستمان دارد ما را جانشین خود قرار داده ،بهترین رازدار است و عیب ما را به کسی نمی گوید و هزار و یک وصف دیگر که دل ما را گرم می کند .

بعد ها گفتند باید از کسی که مهربانترین است بر ما عاشق است و با همه کاستی ها دوستمان دارد ترسید و این ترس ستوده است .

چون او آتشی دارد سخت سوزاننده و خشمش چیره می شود و وای بر کسانی که بر آنان خشم گرفته شود .

ما از خدای خوبمان فقط خوبی دیده ایم ما رحمتش را باور کرده ایم ولی خشمش را نه ، خدایی که ما دوستش داریم همان مهربانترین مهربانان است چرا باید از او ترسید چرا ما را از خدا می ترسانند؟

ادامه مطلب...
۲۱ آبان ۹۴ ، ۰۸:۰۰ ۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
افسر جنگ نرم

گوشِت با منه؟...

هر چی صداش می کنی انگار نه انگار!!

میری جلو می بینی گوشی تو گوششه....

با اشاره بهش میگی گوشی را در بیاره...

ادامه مطلب...
۲۰ آبان ۹۴ ، ۰۸:۰۰ ۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رزمنده

نور الله الواحد ...

بسم الله الرحمن الرحیم

.

دیشب داشتم یه مسیر کوتاهی رو میرفتم که یه پرژکتور قوی نصب شده بود وقتی که پشت به نور میرفتم با این که نور با من هم مسیر بود جلوم رو خوب نمی‌دیدم و متوجه نبودم که کجا بارون جمع شده و کجا نشده که گام‌هام رو با اونها تنظیم کنم که یه وقت پام خیس نشه ، دیگه خلاصه با توکل رفتم ...

موقع برگشت با این که پرژکتور روبروم بود و نور مستقیم میزد و مخالف جهتم بود به خوبی همه چاله ها و آبهایی که جمع شده بود رو میدیم و خیلی راحت متوجه میشدم که از چه مسیری باید برگردم که حتی یه ذره هم پام خیس نشه ...

توی همین حین که داشتم برمیگشتم یه تفکری به ذهنم خطور کرد

ادامه مطلب...
۱۹ آبان ۹۴ ، ۱۰:۰۰ ۱۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عباس زاده

اگر بخواهد ...

بسم الله الرحمن الرحیم

إِن یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَیَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِیدٍ

سوره فاطر - آیه16

ادامه مطلب...
۱۸ آبان ۹۴ ، ۰۸:۰۰ ۱۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عباس زاده