مطلب امروز ادامه مطلب هفته گذشته "چرا تفکر؟... (1)" هست
اگر مطلب هفته کذشته را نخواندید لطف کنید یه نگاهی بندازید چون اینها به هم متصل و پیوسته هستن...
اما ادامه گفتگوی خودِ ژرف نگر و خودِ سطحی نگر رو مکتوب میکنیم
خودِ ژرف نگر:
خب من از حرفهای تو متوجه شدم که تو اطلاعات رو که مفاهیم عام و کلی هستن مساوی با ادراکات یقینی و عینی میدونی... حرف من اینه که اطلاعات مساوی با ادراکات یقینی نیست برات مثال میزنم:
فرض کن مسافری از یک سرزمین دیگه میاد پیش تو... و شما زبان هم رو میفهمید... اون مسافر از یک میوه ی محلی در سرزمین خودش برات حرف میزنه که تو تا حالا اون میوه رو به چشم ندیدی و به تبع نخوردی و نچشیدی... اما اون مسافر مزه و شکل اون میوه و خواصش و اثراتش بر بدن انسان رو برات شرح میکنه با کلام و صحبت کردن...
در اینجا در واقع تو نسبت به اون میوه اطلاعاتی کسب کردی... این اطلاعات یک درک کلی و مفهومی بهت میده... نه یک درک جزئی و یقینی و عینی.
خودِ سطحی نگر:
منظورت رو از درک کلی و درک جزئی نمیفهمم... بیشتر توضیح بده...