لطفا چند لحظه، خوب به تصویر نگاه کنید....
بسم الله الرحمن الرحیم
سال قبل ماشینی نداشتیم که بریم و همه چیز شاید ظرف یک هفته ده روز هماهنگ شد از ویزا گرفته با بقیه کارها
رسیدیم کرمانشاه،
چند شب پیش، یکی از رفقا صدام زد و گفت فلانی یه دقیقه بیا و به ماه نگاه کن...من خیلی خوب نمی بینم...
گفتم چی رو؟
گفت ببین روی ماه چیزی نوشته؟!
گفتم جل الخالق...چی میگی؟!
گفت حالا تو نگاه کن...
آخرای شهریور بود که مدام پیامک میومد که به ایام القاطی! نزدیک میشیم....کولر روشن می کنی، خیلی سرد میشه، خاموش می کنی خیلی گرمه...
اما از آب و هوا که بگذریم، در چند روز اخیر یه گروه را می بینی مراسم عقد و عروسی و اینها دارند...یه سری را می بینی علم و کتل آماده می کنند برای هیئت...دو هفته پیش، حدود عید غدیر اینها بود که یه هیئت دیدم راه افتاده بودند تو خیابون...با تمام تشکیلاتشون...مونده بودم عید غدیره یا محرم؟!!
بچه که بودم، خیلی این اتفاق می افتاد که مثلا داشتی تلویزیون می دیدی، بعد یه دفعه برنامه قطع می شد و می نوشت: "اطلاعیه"