اطراف محل کار ما، پر از خونه هائیه که روزگاری ساکنانی داشته و صفا و صمیمیتی...اما حالا به خاطر گذشت زمان، دیگه نه از اون ساکنین خبری هست و نه از اون صفا و صمیمیت...فقط نمائی از خونه ها مونده و بقیه خرابه...
هر از چند گاهی هم، یکی از اونها خراب میشه و جای اون را ساختمون جدیدی می گیره...با سبک و سیاق جدید...
عارضم خدمت شما که دو تا از این خونه ها که دقیقا دیوار به دیوار هم قرار دارند، به فاصله کمی، خراب شدند و الان دیگه از اون خرابی ها خبری نیست...
ساختمان سازی و بنائی، ماهیتش با سر و صدا همراهه و گرد و خاک... 
یکی از دو خونه ای که عرض کردم زودتر از دیگری خراب و ساخته شد...و حالا یه صاحبی داره که وای وای وای وای...صابون بد اخلاقیش به تن همه همسایه ها خورده...اما خونه دوم، همون اول کار که می خواست شروع کنه، یه بنر زد و از همه بابت بنائی، معذرت خواست...
مصالح استفاده شده نشون می داد، کارفرما یا همون صاحب خونه، وضعیت مالی خیلی خوبی داره...
با اینکه بنائی این ساختمون خیلی طول کشید اما خوش اخلاقی صاحبش و کارگرها، نه تنها جائی برای ناراحتی نداشت بلکه همه از پیشرفت کار، خوشحال بودند...
یه کار جالبی که این بنده خدا کرد این بود که روی پشت بام خونه را صفحات خورشیدی گذاشت تا از انرژی هم بهینه استفاده کنه....کاری که ما شاید اصلا بهش فکر هم نمی کنیم...بهینه مصرف کردن را عرض می کنم...نمونه ش مصرف آب و برق و تو این فصل هم گاز....
بگذریم...

چند روز پیش دیدم دیگه کارگرها دارند جمع و جور می کنند که خونه را تحویل صاحبش بدن اما یه بنر هم نصب کردند؟!!!!
مضمون بنر نشون می داد، صاحب خونه، برای افتتاح، 5 شب روضه سیدالشهداء گرفته...تو همین خونه جدید....
دمش گرم...
داشتم فکر می کردم خونه ای که نام حسین سلام الله علیه و آله، توش برده نشه چه خونه ایه اصلا؟!!!
قدیم ها مردم عقیده داشتند حتما تو ساخت خونه شون، یه کم خاک کربلا بریزند تا خونه شون رنگ و بوی کربلا داشته باشه...
حالا این بنده خدا، افتتاحیه خونه ش را هم با عزای حسینی شروع کرده....

خدایا خونه دل ما را هم کربلائی کن....