بچه که بودم، خیلی این اتفاق می افتاد که مثلا داشتی تلویزیون می دیدی، بعد یه دفعه برنامه قطع می شد و می نوشت: "اطلاعیه"
بچه که بودم، خیلی این اتفاق می افتاد که مثلا داشتی تلویزیون می دیدی، بعد یه دفعه برنامه قطع می شد و می نوشت: "اطلاعیه"
بسم الله الرحمن الرحیم
نمیدونم چرا عادت ندارم از سفرهام سفرنامه بنویسم با این که خیلی به مسافرت میرم ، چه شخصی ، چه کاری و چه خانوادگی و عادت هم ندارم که هی بگم که کجا بودم و کجا میرم و کی رفتم و کی اومدم ، اینی هم که باب شده که توی اینستا و جاهای دیگه یهویی میندازن و سلفی و اینها رو نمیدونم چرا خوشم نمیاد اصلا از این کارا ...
اما دوست دارم کمی از سفر کربلا بنویسم که چقدر باعنایت و نگاه ما رو همه چیزمون رو جور کردند و بردند و آوردند از گرفتن ویزا تا برگشتمون به تهران اما از حوصله خوندن خارج هست
تیکه تیکه سفر روضه ای بود برای خودش اما
دیدی به طرف می گی چند سالته؟
میگه اینقدر سال و اینقدر ماه و اینقدر روز و اینقدر ساعت و اینقدر دقیقه و اینقدر هم ثانیه!!!
بسم الله الرحمن الرحیم
.
این روزا روزای سختیه برای کسانی که معلوم نیست میرن کربلا یا نمیرن کربلا (مثل من) یا دوست دارند که بروند و نمیتونند و شرایط جور نیست ..
حال این روزای خیلی ها خوبه چون میدونند که میخوان برن
دیشب
بسم الله الرحمن الرحیم
.
اکثرا سعی میکنم نمازم رو با تربت بخونم
و موقع نماز
به
نوشته های روی مهر فکر میکنم
که
رویش نوشته مال کربلا
مرا به صحن بهشتت نمی بری آقا!؟
اگر چه غرق گناهم ولی خبر دارم
تو آبروی کسی را نمی بری آقا
چقدر خوبی و دل رحم و مهربان ، عاشق
و در دقایق عمرم شناوری آقا
همیشه از حرمت بوی مهر می آید
شبیه باغ پر از گل معطری آقا
تمام دفتر شعرم فدای چشمانت
که از تمام غزلهام بهتری آقا
ولی بدون تو این شعر ها چه دلتنگند
بدون نام تو اصلا چه دفتری آقا
در اوج بی کسی ام در خیال من هستی
تویی که یارترین یارو یاوری آقا....
+ باز دلتنگی و حسرت این دل شروع شد....:
هر روز کسی را با اشک و آرزو راهی کرب و بلایت می کنم، با دلی شکسته و چشمانی سرخ....