دیدی به طرف می گی چند سالته؟
میگه اینقدر سال و اینقدر ماه و اینقدر روز و اینقدر ساعت و اینقدر دقیقه و اینقدر هم ثانیه!!!
حالا ما چطوری سن و سالمون را می گیم....
- "بنده متولد سال فلان هستم"...تازه بیا حساب و کتاب کن ببین طرف چند سالش میشه؟
-"ما که بیش از 20 سال نداریم!!!حال چند ماه هم روش!! که دیگه خیلی به چشم نمیاد!!!"
-"والا نمی دونم....چون نیمه دومی هستم، شناسنامه م را زودتر گرفتند که برای مدرسه مشکل پیدا نکنم"
-"شناسنامه م میگه متولد فلان سال هستم، اما مادرم میگه بچه قبل از من، فوت شده، شناسنامه همون را برای من گذاشتند!!"
-"سالش را نمی دونم اما تابستون بوده که به دنیا اومده م چون زمان تولدم، خرما پزون بوده"
-"به شمسی بلد نیستم ولی قمری ش را می دونم...چون اون موقع ها، هر بچه ای که به دنیا میومد، اسم و روز تولدش را پشت قرآن می نوشتند، مثلا فلانی روز اربعین به دنیا اومد"
-و....
دارم فکر می کنم چرا اربعین امام حسین اینقدر مهمه؟اصلا چرا اربعین؟
فرمود: "ما با موسی، سی شب وعده کرده بودیم بعد، ده شب دیگه هم اضافه شد، شد چهل شب..."
بزرگان میگن" انسان تا قبل از چهل سالگی، برای خدامثل کودک می مونه...اما چهل سالگی میشه نقطه عطف زندگی او...چون از اینجا به بعد، هر چی باید میشده، شده...چه خوب، چه بد...تغییر مسیرش سخته....
یعنی چهل سالگی، میشه صفر مختصات...چون هم از طراوت جوانی برخورداری و هم تفکراتت از حالت خامی در اومده....
در جائی می خوندم امام زمان ارواحنا لتراب مقدمه الفداء هم به هیبت چهل ساله ها، ظهور می کنند....
برگردیم به اربعین حسینی....زمانی که دیگه شمسی و قمری بودن ایام، دخیل نیست....
ما حسینی به دنیا میائیم، حسینی بزرگ میشیم و در اربعین حسین، از چهل سال و چهل ماه و چهل روز و چهل ساعت و چهل دقیقه و چهل ثانیه بودن خودمون لذت می بریم....
و ان شاء الله حسینی از دنیا بریم صلوات...