وبلاگی گروهی

۸۸۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فانوس جزیره» ثبت شده است

زیبائیت که نمایان باشد ...

ادامه مطلب...
۱۷ دی ۹۲ ، ۱۴:۵۴ ۲۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
عباس زاده

شهـــید امــیرحــســام ذوالعــــلــــــی

شهید امیرحسام ذوالعلی
روز شهادت امام رضا (ع) عصر قسمت شد در منزل شهید امیرحسام ذوالعلی یکی از شهدای فتنه 88 حضور پیدا کنم  و از خاطرات و بیانات پدر ، مادر و برادر شهید استفاده کنم ، کلاس اول ابتدایی با این شهید بزرگوار هم کلاس بودیم ، از اون روزا خیلی گذشته و راه من با راه شهید کیلومتر ها فاصله پیدا کرده ، من کجا و شهدا کجا ... در یکی از دفتراتش برای صورتجلسه مسجد نوشته بود حاضرین خدا ، امام زمان (عج) و امیرحسام ... (هیچ کس در جلسه حاضر نشده بود) ، درخصوص نحوه شهادت و اطلاع یافتن شهادتش هم برادرش سخن گفت .. هراز گاهی توی هیئت می دیدمش .. و این روزها توی هیئت عکسش را به جایش نصب کرده اند ...
(جمع حاضر فعالین عرصه وبلاگ نویسان ارزشی بودند که البته فقط من در جمعشان جزو بی ارزشان بودم ، جمعٍ با صفا ای بود...)



لینک خبر در خبرگزاری فارس
به نقل از وبلاگ فانوس جزیره



نتیجه مشورت ها :
در این ایام درخصوص حضور و عدم حضور خیلی با خودم کلنجار رفتم و با اهلش صحبت و فصل الخطابش هم گوش کردن چندین باره سخنرانی حاج حسین یکتا در جمع وبلاگ نویسان بود که مصمم تر از قبل با خودم قرار گذاشتم که در این عرصه حضور داشته باشم ، البته "قربة الی الله" و قول قرار هایی با خودم گذاشتم که ان شاءالله رعایت کنم ...
سخنرانی حاج حسین یکتا هم ضمیمه کردم که عزیزانی که گفتن نتیجه را بهشون بگم گوش بدهند و استفاده کنند ، از عزیزی که فایل رو برام لینک کردن تشکر میکنم  :


و هم چنین سخنرانی دکتر رحیم پور ازغدی که درباره وبلاگ نویسی انجام دادن رو توصیه میکنم به گوش دادن :
۱۴ دی ۹۲ ، ۰۹:۵۲ ۹۳ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰
عباس زاده

ایام پایانی ماه صفر ...

رحلت جانسوز رسول خوبیها (ص) بر عموم مسلمانان تسلیت باد ...
اصلا غربت مدینه را از کنار ظریح حضرت رسول هم میتوانی به خوبی حس کنی با این جمعیتی که آمده است ولی همه باید فقط از دور نگاه کنند و از دور نجوا .. این همه راه تا آنجا میروی و نمیگذارند به ضریح کسی که خودشان هم قبولش دارند نزدیک شوی و از نزدیک تر با او درد دل ...

شهادت غریب مدینه امام حسن مجتبی علیه السلام بر شیعیان تسلیت باد ..
اصلا با ساختن نماد برای اسلام مشکل دارند ، اگر آبروی خودشان نبود به نظرم حرم رسول خدا را هم تخریب می کردند این از شواهد پیداست ، این را در مدینه میتوان به راحتی حس کرد ، غربت بقیع را هیچ گاه نمیتوان وصف کرد .. آنوقت که حتی کتاب دعا هم اجازه نمیدهند که همراهت باشد .. تو را مشرک می خوانند .. ولی دل آدم به همین خوش است که دعایی بخواند و او را مشرک بخوانند ، انگار دلگرمی در دین است برایمان ، اینجاست که فرق شیعه بودن را با مسلمان بودن ظاهری متوجه می شوی و ناخودآگاه این در ذهنت خطور میکند "نماز بی ولای او عبادتی است بی وضو - به دشمن علی بگو نماز خود رها کند" ... غربت از در و دیوار مدینه می بارد ..

شهادت علی ابن موسی الرضا علیه آلاف التحیت و ثنا بر شیعیان تسلت باد ...
وقتی از شوق زیارت این امام رئوف از قول لبنانی ها می گفت برایم و از التماس هایشان که نه زبانی بلکه دلی التماس می کنند که در حرم علی ابن موسی الرضا (ع) دعایشان کنی حسی به من شنونده دست میدهد که چقدر دلتنگ حرم می شوم ... کسی که چقدر سوز دل دارد و چگونه تمنای زیارت .. لحظه ای حس ماهی به تو دست میدهد که خارج از تنگ آب است و این که چرا مثل او قدر این حرم را نمیدانی ، اویی که فقط وصفش را شنیده و اصلا حرم را ندیده و تویی که دیدی و ... و فکر میکند که وقتی به کشورت بر می گردی مستقیم می روی حرم و زیارت و تو در دلت میگویی اللهم الرزقنا حرم .. و او از دلت خبر ندارد و ناخودآگاه خود را روبروی گنبد حس می کنی .. السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا ، ایهاالامام الرئوف السلام علیکم ورحمت الله و برکاته ..


۰۹ دی ۹۲ ، ۰۹:۰۱
عباس زاده

از ذهن ها و از تاریخ پاک نمی شود ...

به مناسبت در پیش رو بودن روز تاریخ ساز 9دی و قبل از آن نماز جمعه ای که امام خامنه ای مدظله العالی حضور پیدا کردند ...

صوت استاد پناهیان درخصوص مسائل آخر الزمان و ارتباط آن با ایام فتنه


دریافت صوت
حجم: 2.55 مگابایت

http://f1group.ir/images2/jane%20iran.jpg
فتنه نوشت :
ما هیچگاه حوادث ، اقدامات و فعالیت های فتنه سال هشتاد و هشت را فراموش نخواهیم کرد نه از ذهن ها و نه در تاریخ ، از آن بالاتر خون دل هایی که امام خامنه ای عزیز تحمل کردند را هم ، و همیشه تاریخ این حادثه ای که به وجود آوردند را محکوم میکنیم ، خودشان هم می دانستند تقلبی در کار نیست .

ولی چه خاطراتی داریم از آن دوران .. خاطرات هر کداممان یک کتاب می شود .



دل نوشت :

دو سه روزی بود که از اینترنت دور بودم ، البته به نوعی خودم دوری گزیدم ؛ عجیب ذهنم مشغول شده بود و البته شده . توی ذهنم کلی علامت سئوال و یه چیزی شبیه اینا نقش بسته درخصوص فعالیت در دنیای مجازی ، نمیدونم اصلا فایده ای داره یا نداره یا فقط مشغول کردنه با این دید باید نگاه کرد که فعالیت های غیر مجاز (دنیای واقعی) رو تحت تاثیر قرار میده و نه البته اصلش رو بلکه پیگیری ها و هماهنگی ها رو کمتر کرده و اگه این نباشه فعالیت بیشتر و بهتری در دنیای حقیقی یعنی مسجد و غیره میشه انجام بشه نمیدونم بین یه دوراهی گیر کردم ... باید با چند نفر اهلش صحبت کنم تا ادامه کارم معلوم بشه .. البته این هم مد نظرم هست که چند نفر از دست من و حرفام ناراحت شدن و دلگیرن ازم این رو هم بهم گفتن و هم حس میکنم .. با این شرایط ...

از اون طرف هم کم میاره آدم که توی دنیای حقیق کم پیدا میشن که دل بسوزونن و کار فرهنگی انجام بدن ، کار خوب نه کار روزمره و عادی و این هم از طرف دیگه آزارم میده ...

البته یه وبلاگ برای خودم زدم که تبلیغ خاصی نمیشه روش و مطالبش کـــه هــــر روز مطالب و توصیــــه هایی از علما و عرفا در آن قرار می گیره و تذکر اول برای خودمه - عنوان این وبلاگ هـــــــــم فانوس طریق است که در منوی بالا قرار گرفته است .

۰۳ دی ۹۲ ، ۱۳:۲۰ ۱۴۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
عباس زاده

با یک نسیم کرب و بلا خوب میشوم!

یا حسین(علیه السلام) ادرکنی


رفتند کربلا  و مرا جا گذاشتند

روی دلم دوباره همه پا گذاشتند

 

تنها دلم به کرب و بلایی شدن خوش است

گیرم مرا زقافله تنها گذاشتند

 

این بار هم ز قافله جا ماندم ای دریغ

خوبان چه شد بحال خودم واگذاشتند

 

دنبال آفتابِ سرِ نیزه گم شدم

حالا دل مرا به تماشا گذاشتند

 

با دل مرا به کرب و بلا می برد حسین

سهم مرا به عهدۀ مولا گذاشتند

 

حالا اگر لیاقت آنجا نداشتم

یک کربلا برای من اینجا گذاشتند

 

آری مرا که خادم هیئت نوشته اند

دربست وقف زینب کبری گذاشتند

 

بر دیده اَبر مقتل مولا چکیده است

بر سینه مِهر حضرت زهرا گذاشتند

 

بر دل جمال حضرت مولا کشیده اند

بر جان وصال آل عبا را گذاشتند

 

آنانکه می روند سوی هیئت حسین

انگار دل به جنّت اعلا گذاشتند

 

این ساده نیست ، دل حرم الله می شود

این را به دل در عالم بالا گذاشتند

 

هرکس که اهل چلّه نشینیِ کربلاست

یک اربعین در عالم معنا گذاشتند

 

می خواستم شهید ره کربلا شوم

این وعده را دوباره به فردا گذاشتند

محمود ژولیده






اربعین نوشت :
امسال خیلی از رفقا خدا حافظی کردند ، حضوری ، تلفنی ، پیامکی ، حقیقی ، مجازی و ... ؛ بالاخره یه عدالتی هست دیگه ، به دلها نگاه میکنن ما که نه خوب بندگی کردیم و نه خوب مجلس امام حسین علیه السلام رو گرم کردیم .. به قول اوستامون ما امسال گریه کن دهه ای بودیم و بعد از دهه دیگه هیچ ... توی دهه ام به قول ایشون مثل آبکش بودیم توی مجلس تا وقتی بودیم توی مجلس استفاده میکردیم و بعدش که میومدیم بیرون مثل قبل ، خالی ، خالی  ..
هرسال که میگذره می گیم سال دیگه یه جور دیگه .. ولی باز آخرش که میشه ..

آقا! قسم به جان شما خوب میشوم !

قدری تحملم بنما خوب میشـــــــــــوم!


با این همه بدی! به ظهور شما قسم!

 با یک نسیم کرب و بلا خوب میشوم!


دفعه قبل خیلی توی این باغ ها نبودم ... بچه بودم .. کاش یک کربلای دیگر .. هرجور خودت میدونی ... هرجور خودت دوست داری من چیزی نمیگم .. خودت کرم کن آقا ...
۰۱ دی ۹۲ ، ۰۹:۲۳ ۱۴۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
عباس زاده

هـــمــســرت را مـــنع نـــکن از ...

شهید نوشت :

ماشین، جلوی سنگر فرماندهی ایستاد. آقا مهدی در ماشین را باز کرد. ته آیفا یک افسر عراقی نشسته بود. پیاده اش کردند. ترسیده بود. تا تکان می خوردیم.، سرش را با دست هایش می گرفت. آقا مهدی باهاش دست داد و دستش را ول نکرد. رفتند پنج شش متر آن طرف تر. گفت برایش کمپوت ببریم. چهار زانو نشسته بودند روی زمین و عربی حرف می زند. تمام که شد گفت «ببرید تحویلش بدید.» بی چاره گیج شده بود باورش نمی شد این فرمان ده لشکر باشد. تا آیفا از مقر برود بیرون، یک سره به مهدی نگاه می کرد.

نمیدانم چرا شهید حاج مهدی زین الدین را خیلی دوست دارم ، اخلاصش چیز دیگری است ، هرگاه دلم تنگ میشود تیشرتی که نقش صورتش روی آن است را میپوشم ... رویش نوشته : میخواهم مثل او باشم ... تسکینم می دهد ...





تفکر نوشت :

از دور نگاهم افتاد به آنها ، دونفری روی صندلی مترو نشسته بودند و خیلی جدی با هم صحبت می کردند ، خانم اصلا سر و وضع مناسبی نداشت ، انگار خودش را به همه عرضه کرده بود که نگاهش کنند ... استغفرالله ، نگاهم را به زمین دوختم و راهم را ادامه دادم ...

نزدیک که شدم چون بلند صحبت می کردند می شنیدم ...

داشت نامزدش را از نگاه کردن به دیگران و برخورد با آنها و عکس گرفتن با دختر خاله ها منع می کرد ...

تفکری کردم :

گفتم جالب است خود را در معرض دید قرار می دهد و نامزدش را منع ، نقطه تعادلش را متوجه نشدم هرچه فکر کردم ...

خدایا به خودت پناه می برم ...





سیاست نوشت :

درباره ارتباط با آمریکا بنویسیم متهم به تند رو و مخالف می شویم ... ان شاءالله با گذر زمان همه چیز معلوم میشود ، توکل به خدا ..

۲۶ آذر ۹۲ ، ۱۰:۵۷ ۱۷۷ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰
عباس زاده