وبلاگی گروهی

۹۰۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فانوس جزیره» ثبت شده است

پیش کریم بزرگ بخواید

بسم الله الرحمن الرحیم

.

خواهرم تعریف می‌کرد برای مسجدشون داشتن قبل از ماه مبارک رمضان پول جمع می‌کردن که کمی رسیدگی کنن به وضعیت مسجد مثل: نقاشی - بنایی و ...

میگفت هر کسی رو که میشناختیم بهش میگفتیم بانی‌شو و خوب برخی‌ها رو مبلغ می‌گفتیم و برخی‌ها که میدونستیم هم بانی هستند و هم وضعشون خوبه مبلغ نمی‌گفتیم که خودشون هرچی میخوان کمک کنن..

ادامه مطلب...
۱۵ تیر ۹۴ ، ۰۸:۰۰ ۳۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عباس زاده

خدایا من یاغی نیستم ...

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا صاحب العصر و الزمان

.

برخی‌ها با رفتارشان ..

برخی با حرفهایشان ..

برخی با کارهایشان ..

برخی با ...

آدم را به فکر وادار می‌کنند و درخود ...

و این یکی با نام‌خانوادگی اش

حدس میزنید چه نام‌خانوادگی آدم را به فکر فرو می‌برد ؟؟؟

ادامه مطلب...
۱۲ تیر ۹۴ ، ۰۸:۰۰ ۲۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عباس زاده

ادبم را در ده شلمرود، گم کردم....

سالهاست که نامش را به سخره گرفته ایم به بهانه ی شعرهای کودکانه...

ادامه مطلب...
۰۸ تیر ۹۴ ، ۰۸:۰۰ ۱۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رزمنده

جیرجیرک بازم بزن

بسم الله الرحمن الرحیم


  طنز جبهه

شبانه داشتم برای دیدن یکی از فرمانده ها میرفتم

توراه از دور دیدم دو نفر ایستاده ان

اول گفتم برم بترسونمشون

ولى بعد متوجه شدم از بچه های اطلاعات عملیات هستن و همین باعث شد تا برم و یواشکی به حرفاشون گوش بدم

 دیدم یکیشون (عباس گنجی) از نیروهای خودمه و خودم اطلاعات عملیاتی اش کرده بودم

 رفیق عباس که اسمش یادم نمی یاد، داشت به عباس می گفت: «چه کار کنیم تا مثل دفعه پیش تو عملیات همدیگه رو گم نکنیم؟ 

ادامه مطلب...
۰۵ تیر ۹۴ ، ۰۸:۰۰ ۳۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عباس زاده

چطور فعالیت کنیم ؟ 2

بسم الله الرحمن الرحیم


اول مطلب عرض کنم که از مشارکت دوستان در پست قبلی که در همین راستا گذاشته شد ممنون و سپاسگذارم ، خیلی از نظرات کارشناسی شده و روی اصول زده شد که جای استفاده داشت به خودش به عنوان یه پست گذاشته بشه ،‌ برای همین دوستان رو توصیه میکنم که نظرات مطلب قبل رو مطالعه کنند (+)

مگه ما اسم خودمون رو افسر جنگ نرم نذاشتیم ؟

ما خواه و ناخواه در میدان جنگ نرم قرار میگیریم و گرفتیم

ادامه مطلب...
۰۲ تیر ۹۴ ، ۰۸:۰۰ ۲۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
عباس زاده

دندون عقلت را بکش....

چند روزی بود کلا اعصاب نداشت....

همین که میومدی باهاش حرف بزنی، اخمهاش می رفت تو هم...و تو ناگزیر بی خیال می شدی....

حرفی هم نمی زد که حداقل بدونی مشکلش چیه؟....فقط می دیدم که مرتب قرص مسکن می خوره!!!

ادامه مطلب...
۰۱ تیر ۹۴ ، ۰۸:۰۰ ۳۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رزمنده