زمستون خیلی سردی بود...
رسیدم خونه رفتم کنار بخاری تا گرم بشم....کم کم چشم هام سنگین شد و همون جا خوابم برد....
خواب بودم که حس کردم دستم یه کم می سوزه!!! اما قابل تحمل بود!!!!!!
خلاصه یه ساعتی خوابیدم و وقتی بیدار شدم دیدم دستم چقدر می سوزه!!!!!یه نگاه کردم بهش که دیدم اوه اوه اوه...چنان تاولی زده که بیا و ببین...
نگو اون موقع که تو خواب دستم می سوخت اتفاقاتی می افتاده که خواب باعث شده بوده دردش را حس نکنم....و شاید بهتره بگم دردش اونقدر برام اهمیت نداشته و تحمل می کردم...
و همین درد، وقتی بیدار شدم اونقدر شدت گرفت که اثرش به وضوح مشخص بود....
تفکر نوشت:
وقتی خواب باشی، نه درد دین داری و نه درد وطن...
زخم هم ببینی اونقدر دردش برات مهم نیست...
همچنان به خوابت ادامه میدی اما امان از لحظه ای که بیدار بشی....که تازه اگه بیدار بشی....
وقتی مطلبتون رو خوندم شدید به فکر رفتم
چقدر این پست شما با این حدیث از مولا علی (ع) همخوانی داره
هر کس که به وقت یاری رهبرش در خواب باشد زیر لگد دشمنش بیدار می شود. غررالحکم ص 422