وبلاگی گروهی

۸۹ مطلب با موضوع «جنگ نرم» ثبت شده است

کمپینی متفاوت!!

چند روز پیش یکی از رفقا گفت فلانی اگه بطری ای پیدا کردی، درِ بطری را جدا کن و بیار برای من!!
گفتم برای چی؟
گفت با این درِ بطری ها، به معلولین کمک می کنند...نمی دونم چقدر که درِ بطری، جمع کنی و بدی بازیافت، یه ویلچر می خرن برای یه معلول..

ادامه مطلب...
۲۸ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۸:۰۰ ۱۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رزمنده

جبهه ی اسرائیل...×

{بسم ربـــ الشهـــدا...}



*/قـــرار شده بود با پاترول در شهر حرکتـــ کنـــد...





ادامه مطلب...
۰۶ اسفند ۹۳ ، ۰۸:۰۰ ۱۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پاسدار سنگر

اللهم اجعلنا من خیر انصار المهدی و اعوانه.....

-آقا مگه نمی گیم الف ب پ ت ث...؟!!
-بله...
-خب این همه به هم ریختگی برای چی؟
- به هم ریختگی؟!!
-صفحه کلید را میگم دیگه...اصلا ترتیب درستی نداره!! آدم نمی دونه چی به چیه؟!! یکی شرقه و دیگری غرب...

تازه دو زاری م افتاد...
گفتم اینطوری هم نیست که بی قانونی باشه...بسته به اینکه با چه حروفی بیشتر سر و کار داری، جای اونها طوریه که زود هم پیداشون کنی...مثلا حرف "پ" خیلی کاربردی نیست واسه همین هر بار هر جا دلش خواست میره!! باید بگردی دنبالش ببینی این بار دیگه کجا رفته!!

برخی از حروف را می بینی، کلیدش اصلا کنده شده اما باز حواست هست اون چه حرفی بود....با این حال باهاش کار می کنی و اون هم با این حال، کارش را انجام میده...


تفکر نوشت:

ادامه مطلب...
۰۲ اسفند ۹۳ ، ۰۸:۰۰ ۱۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رزمنده

آی خونه دار و بچه دار! زنبیلو بردار و بیار!!


بچه که بودیم هر وقت می خواستند بگن فلان خانواده ژیگولو هستند!! می گفتند ویدئو دارند!!...بعدها این ویدئو داشتن تبدیل شد به ماهواره داشتن....

ادامه مطلب...
۲۵ بهمن ۹۳ ، ۰۸:۰۰ ۳۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رزمنده

الکی نگو!!

می گفت یه بنده خدائی با پژو 206 مسافرکشی می کرده...

همین که 4 نفر را سوار می کنه، مسافرها می بینند که اوه اوه اوه، چقدر داره تند میره!!

اولی میگه آقا داری خیلی تند میری ها...

راننده میگه تا حالا 206 داشتی؟

میگه نه...

میگه پس ساکت باش و بشین سر جات!!

نفر دوم اعتراض می کنه و همون جواب را می شنوه..تا می رسه به نفر چهارم که میگه بله 206 داشته ام...

راننده میگه پس تو رو خدا بگو ترمزش کدومه؟!!


حالا داستان ماست...

ادامه مطلب...
۱۸ بهمن ۹۳ ، ۰۸:۰۰ ۲۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رزمنده

ظرف کلامت چیه؟

شروع کرد به غر غر کردن که من اینو نمی خوام!! از اون ظرفه می خوام!!

سرم را برگردوندم ببینم چی شده که دیدم اون سر سفره، نشسته و به هیس گفتن ها و "فرقی نداره که" گفتن های مادرش توجه نمی کنه و دیگه داشت بغضش می ترکید!!!

ادامه مطلب...
۲۹ دی ۹۳ ، ۰۸:۰۰ ۲۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رزمنده