تازه فارغ التحصیل شده...
یه بچه مومن، اهل علم و عمل...
دغدغه مند...
خوش اخلاق...
چند روز پیش، هی با تلفن صحبت می کرد و اعصابش خورد بود...
یهو اومد گفت: "فلانی تو که بسیجی نیستی؟"
تازه فارغ التحصیل شده...
یه بچه مومن، اهل علم و عمل...
دغدغه مند...
خوش اخلاق...
چند روز پیش، هی با تلفن صحبت می کرد و اعصابش خورد بود...
یهو اومد گفت: "فلانی تو که بسیجی نیستی؟"
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
در مطلب قبلی خیلی خلاصه وار و تیتر گونه به بعضی از مطالب اشاره داشتیم... سعی میکنم که توی این مطلب کمتر پراکنده بشم و روی هر مبحثی که باز میکنم بیشتر تمرکز کنم و کامل تر بنویسم...
از ابتدای خلقت، خداوند همیشه اولیای خاص خودش رو از پیامبران گرفته تا امامان و... رو در میان مردم آورد تا انقلابی رو صورت بدهند، انقلابی که موجب این بشود که جهان را حقانیت حکومت کند... قضیه همیشه به اینگونه بود که این رهبران میآمدند، و افرادی جذب این رهبران میشدند یا بعد از اون رهبر یا وسط کار، مردم پا پس میکشیدند... دلیلیش این بود که مردم ظرفیت این نوع هدایت رو نداشتند...اما قضیهای که همیشه ثابت بوده این بود که زمانی که مردم پای کار ایستادن و تمام تلاششون رو برای احقای حق انجام دادند، خداوند هم به صورت ویژه ای کمکشان کرد و همیشه به صورت اعجاز آوری پیروز میدان میشدن...
سعدی علیه الرحمه می فرماید:
کسی مژده پیشِ انوشیروانِ عادل آورد. گفت: "شنیدم که فلان دشمنِ ترا، خدای عزّوجلّ برداشت."
گفت: "هیچ شنیدی که مرا بگذاشت؟"
سلام علیکم...
کتاب "ته کلاس، ردیف آخر، صندلی آخر"..نوشته "لوییس سَکِر"...ترجمه "پروین علی پور"