می گفت طرف تو بیابون گیر کرده بود....تشنه و گشنه و تنها....
بعد از چند روز پیاده روی، رسید به یه ایستگاه...رفت و گفت آقا آب خوردن دارید؟..دارم از تشنگی هلاک میشم...
می گفت طرف تو بیابون گیر کرده بود....تشنه و گشنه و تنها....
بعد از چند روز پیاده روی، رسید به یه ایستگاه...رفت و گفت آقا آب خوردن دارید؟..دارم از تشنگی هلاک میشم...
قیژ...قیژ...قیژ....
تند تند، پشت سر هم ماشین رد میشه...اصلا امکان اینکه بخوای از عرض اتوبان رد بشی نیست....
سوال:
ملاک قبولی روزه، از دیدگاه قرآن چیست؟
جواب :
بچه های قدیم!!، حتما طاهره خانوم و چنگالش را به خاطر دارند که چطوری سر چنگال را کج می کرد و قفل درها را باز می کرد...
از بس به همه چیز و همه کس مشکوک بود..(لبخند)
افرادی مثل طاهره خانوم کمابیش اطراف ما وجود دارند..چه بسا خود ما نمونه بارزش باشیم...
اما باید یه مطلبی را مد نظر داشت...