فرض کنید هسته ی میوه ی سیب با یک درخت پر بار سیب به گفتگو بنشینن
درخت به هسته بگه من با تمام بزرگی و عظمتم از دل تو بیرون آمدم...
هسته با تعجب بگه: از دل من؟!!!! من به این کوچکی!!!... چطور ممکنه آخه؟
درخت دوباره بگه: درسته که عمر من از عمر تو بیشتره اما یک قوه ای در درون تو نهفته هست که اگه اون قوه رو فعال کنی منِ درخت سیب با همه عظمتم و با همه شکوه و زیبایی ام میشم شرح وجودی تو...
هسته میگه: شرح وجودی من؟!!! یعنی چه؟
درخت میگه: یعنی همه ی من در درون تو نهفته هست... اگر تو خودت رو باز کنی... خودت رو شکوفا کنی... درختی چون من میشی...
هسته میگه: من هنوز نمیتونم درک کنم چطور از درون موجود کوچکی مثل من درخت بزرگی مثل تو بیرون میاد... و نمی تونم درک کنم تو به این عظمت در درون من وجود داری....
میتونید خودتون رو جای هسته بذارید؟... فرمولهای علمی و فیزیکی رو بریزید دور فعلا... هسته ای رو فرض کنید که وقتی این خبر رو میشنوه کوچکی خودش و بزرگی درخت در ذهنش میاد... دچار حیرت میشه...
این یک مثال بود....
نسبت ما انسان ها با کل نظام آفرینش مانند نسبت هسته ی سیب هست با درخت سیب...