وبلاگی گروهی

قدم بیست و هفتم ...ای برادر تو همان اندیشه ای ...

در خلوت به پشت دست خودم خیره شدم! بله؛ به پشت دست خودم نگاه می‌کردم به چینش و نحوه ورود رگها از ساعد به مچ دست خوب دقت کردم و اندیشیدم که طراح و سازنده این دست حتماً محاسبات و دلایل خاصی داشته که مچ و پشت دست ما را اینطور طراحی کرده است! به مسیری که رگها از زیر پوست می‌پیمایند، دقت کردم. دیدم در فواصل معین و دقیقی از مچ دست، برخی رگها به سطح پوست نزدیک شده‌اند؛ برخی دو شاخه شده‌اند؛ برخی هم قطرشان کمتر شده است؛ برخی آنقدر به سطح پوست نزدیک شده‌اند که می‌توان آنها را لمس کرد؛ برخی از لابلای تاندونهای انگشتان به درون بافت گوشتی نفوذ کرده و به عمق فرو رفته‌اند؛ برخی مانند رگی که به انگشت اشاره وارد می‌شود از ناحیه فوقانی (روی انگشت) وارد شده و دقیقاً از ابتدای استخوان اول انگشت اشاره با کم شدن قطرش، منشعب شده است و همینطور ادامه پیدا کرده است. همین سیستم در مچ و پشت دست راست هم تکرارشده است؛ کاملاً یکسان.البته این ظاهر قضیه است که به قول معروف من داشتم به «چشمِ سَر» می‌دیدم!

ادامه مطلب...
۲۰ فروردين ۹۴ ، ۰۹:۲۷ ۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
افسر جنگ نرم

راهش را پیــدا کــرد...×

{بسم ربــــ الشهــدا...


سال نــو را به تمامی شما بزرگواران تبریک میگم*



با ابراهیــم و چنــدتا از رفقــا جلوی مسجد ایستاده بودیــم...



هادی.jpg





ادامه مطلب...
۱۹ فروردين ۹۴ ، ۰۸:۰۰ ۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پاسدار سنگر

در آرزوی شهادت ... 1

بسم الله الرحمن الرحیم


ما نیز در آرزوی شهادت هستیم ...

کلیپ در آرزوی شهادت ...

.

دل نوشت:

ادامه مطلب...
۱۸ فروردين ۹۴ ، ۰۸:۰۰ موافقین ۷ مخالفین ۰
عباس زاده

خوابت نبره....

دیدی چقدر کیف میده تو بهار و تابستون بخوابی؟

اصلا انگار هر چی می خوابی، باز دلت می خواد یه پشتی بذاری زیر سرت و یه خواب سیر بری...اما مگه میشه؟

تازه اگه یه فرصتی پیدا کردی و خوابیدی، همین که چشمت گرم شد، یه مگس معلوم نیست از کجا سر و کله ش پیدا میشه و میره تو گوشِت!! دستت را میذاری رو گوشِت، میره تو دماغت!!..حالا بگذریم که این صداش هم تو مغزته ها!!

ادامه مطلب...
۱۷ فروردين ۹۴ ، ۰۸:۰۰ ۶۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رزمنده

دختر همسایه فهیمد خیلیا نفهمیدن

دختر همسایه رفته بود پیش فرشته جون و کفشهای اونو پوشیده بود

اومده بود به آقای مجری اصرار کرده بود که کفشهای فرشته جون رو بپوشه، بدون جزئیات  بگم آقای مجری هم پوشید!البته بگم کفش بودا، پاشنه ده سانتی رو هم رد کرده بود، اینو میخوام بگم دیالوگ بسیار خوب و بجایی گفت آقای مجری: واقعن سخته با این کفشها راه رفتن، بعضیا عجب زندگی سختی دارن.



ادامه مطلب...
۱۶ فروردين ۹۴ ، ۰۸:۰۰ ۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
وخدایی که دراین نزدیکیست ..!

اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِنا خَیْراً

بسم الله الرحمن الرحیم


* دزدی به مزرعه‎ای رفت و جوالی را همراه خود برد. اوّل مقداری کدوحلوایی و هندوانه و خربزه در جوال ریخت، بعد مقداری سیب و سیب زمینی و بادمجان و خیار، و روی آن مقداری سبزی‎های مختلف مثل تره و ریحان، درِ جوال را بست و آماده‌ی فرار شد. ناگهان

ادامه مطلب...
۱۵ فروردين ۹۴ ، ۰۸:۰۰ ۲۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عباس زاده