چند سالی میشه که موقع مدرسه ها، تو مسجد محل کلاس رفع اشکال درسی گذاشته شده....از اول دبستان بگیر تا دانشگاه....
تعداد متغیره...اولش بچه ها شلوغ می کنند اما کم کم خودشون میشن یه پا معلم...کافیه فقط بتونی مدیریت کنی...بزرگترها به کوچکترها کمک می کنند...درس خوان ها به بچه های ضعیف تر ....خلاصه که نشاط خوبی به راهه...
از اون طرف کلاس تو مسجد برگزار میشه...یعنی مسجد به تمام معنا سنگره....
یادش به خیر دوران مدرسه...
یادمه اول مهر، ابوی گرامی می رفت کلی لوازم التحریر می خرید و چون حوصله نداشت هر از گاهی مجددا پول بده بابت مداد سیاه و مداد قرمز، این دو مورد را بسته ای می خرید...ولی خب تحت نظارت مادرم، تا مدادت به ارتفاع یکی دو سانت نمی رسید حق نداشتی مداد جدید برداری....
اصلا از قدیم الایام!! اسم خرداد که میاد همراهه با امتحان دادن....
یادمه
یه سال زمان امتحانات ما مهمون داشتیم...اون هم به تعداد زیاد...واسه همین
مجبور بودم مواقعی که همه خوابند، درس بخونم....یادمه تو حیاط نشسته بودم و
از قضا، به جای دمپائی هم کفش پوشیده بودم...همینطور که داشتم می خوندم حس
کردم یه چیزی تو کفش داره پام را قلقلک میده!!