چند سال پیش، چند تا از رفقای ما، موقع شهادت امام رضا، می رفتند مشهد...
چند سال پیش، چند تا از رفقای ما، موقع شهادت امام رضا، می رفتند مشهد...
حسابی دیرم شده بود...
داشتم تند تند میرفتم که دیدم یه مغازه دار، از مغازه ش اومد بیرون و در حالی که فحش می داد، یه قابلمه بزرگ را هم یه نیم دایره ای تو هوا چرخوند تا محتوای داخل اون خارج بشه....
می گفت تو ایام اربعین که میری کربلا اونقدر به زائر امام حسین احترام میذارند و بهش خدمت می کنند که زبان از بیانش قاصره...
طرف میاد با التماس ازت می خواد که جوراب هاتو بدی بشوره...میگی نه..اشک تو چشمش جمع میشه و اونقدر قَسَمت میده که تسلیم میشی...
هم خجالت می کشی هم نمی خوای ناراحتش کنی...
حالا آخر صفر که میشه برو مشهد...
یه بنده خدائی می گفت زائر اومده پیش من که فلانی پیاده اومدم تا مشهد...درِ سه تا خونه را زدم که یه ذره آب بگیرم بهم ندادند!!
البته همه اینطور نیستند ها...مخلص مشهدی های با صفا هم هستیم اما یاد یه خاطره ای افتادم...