وبلاگی گروهی

۱۵۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهید» ثبت شده است

روی ماه ماه....

چند شب پیش، یکی از رفقا صدام زد و گفت فلانی یه دقیقه بیا و به ماه نگاه کن...من خیلی خوب نمی بینم...

گفتم چی رو؟

گفت ببین روی ماه چیزی نوشته؟!

گفتم جل الخالق...چی میگی؟!

گفت حالا تو نگاه کن...

ادامه مطلب...
۲۴ مهر ۹۵ ، ۰۸:۰۰ ۷ نظر موافقین ۹ مخالفین ۰
رزمنده

جوونیم به فدات...حسین ابی عبدالله...

آخرای شهریور بود که مدام پیامک میومد که به ایام القاطی! نزدیک میشیم....کولر روشن می کنی، خیلی سرد میشه، خاموش می کنی خیلی گرمه...

اما از آب و هوا که بگذریم، در چند روز اخیر یه گروه را می بینی مراسم عقد و عروسی و اینها دارند...یه سری را می بینی علم و کتل آماده می کنند برای هیئت...دو هفته پیش، حدود عید غدیر اینها بود که یه هیئت دیدم راه افتاده بودند تو خیابون...با تمام تشکیلاتشون...مونده بودم عید غدیره یا محرم؟!!

ادامه مطلب...
۱۰ مهر ۹۵ ، ۰۸:۰۰ ۵ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰
رزمنده

زندگی به سبک جبهه‌ای

بسم الله الرحمن الرحیم

خیلی از ماها مثل من تا به یه جایی که هیچ ارزشی هم نداره و فانی و چند روزه است دست پیدا میکنیم و یا یه عنوانی رو بهمون اطلاق می‌کنند، خودمون رو گم میکنیم و دیروز و فردامون رو از یاد می‌بریم.

خدانکنه که یکی مثل من به یه پست و جایگاهی برسه دیگه هیچ کسی رو بنده نیست

اگه پست بالایی باشه و درجه بالایی داشته باشه که دیگه هیچ

برام داشت از حال و هوای

ادامه مطلب...
۱۱ مرداد ۹۵ ، ۰۸:۲۶ ۷ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۰
عباس زاده

جوان روغن نباتی!!

-نگاش کن...وای وای وای وای...آخه به اینم میگن جوون؟!

ادامه مطلب...
۲۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۸:۰۰ ۹ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰
رزمنده

ببخشای بر من....ببخشای

برای امروز خیلی مطلب نوشتم اما همه را پاک کردم...
دستم به نوشتن نمیره...
الان ساعت 7:53 است...
ادامه مطلب...
۰۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۸:۱۱ ۱۳ نظر موافقین ۹ مخالفین ۰
رزمنده

انرژی کاری اول هفته

بسم الله الرحمن الرحیم

راستش هفته قبل بودم و پای سیستم هم بودم، هم قبلش و هم بعدش، اما گاهی اوقات اصلا حس مطلب نوشتن نیست واقعا، انگار دوست داشتم اثری ازم نباشه ... حتی کامنت‌ها

ادامه مطلب...
۱۶ فروردين ۹۵ ، ۰۸:۰۰ ۶ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۰
عباس زاده