بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از رفقا زنگ زده که داری میای همدان ، یه برنامهای هماهنگ کنید که ببینیمتون حتما ، میگم نمیام خود همدان و باید برم یکی از شهرهای اطراف همدان ، میگه اشکالی نداره من میام اونجا خیلی مشتاق دیدن شما هستم...
پیش خودم میگم عجب میخواد حدود 100 کیلومتر بیاد و 100 کیلومتر برگرده که منو ببینه ، من که ارزش دیدن ندارم ، خوب توی تلگرام یه عکس برات میفرستم منو ببین دیگه (لبخند) ...
ولی پشت خط میگم در خدمتتون هستم من دوشنبه حدودای ظهر تویسرکان هستم و خدمتتونم
رفاقت ارزشش بیش از اینها است ، کلی اذیتش کردم توی سفر قبلی ولی خوب ایشون به ما لطف دارند و محبت
***
خیلی از دوستان شهرستانی به ما محبت دارند به دلیل سفرهای متعددی که به شهرهای مختلف داریم ، یکی از دوستان بوشهری برای کاری زنگ زده با همون لهجه بوشهری اصلا مشخصه که خیلی خون گرمه ، میگه داداش داغت نبینوم ... لبخندی روی لبهای ما میشینه از این لهجه شیرین و خونگرمی
چقدر دوست دارم با خانواده یه سفر برم بوشهر ولی هنوز نشده
سفرآخری که رفتم بوشهر ، رفته بودم بندر دیلم ، فکرشو نمیکردم جای به این قشنگی باشه عجب ساحل بکری داشت ، عجب جای باصفایی بود
ولی کو وقت که بریم
***
از اوایل ازدواجمون یکی از مقاصدمون سفر به زنجان بود که شکر خدا هفته قبل حاصل شد و رفتیم حالا گزارشش جداگانه باید ارائه بشه که زنجان رو ذاتا دوست دارم ، خیلی خوشم میاد از شهر و مردمان زنجان
***
خوب شکر خدا که ما یه حیاط خلوتی داریم برای بعضی مطلب هایی که میخوایم روی صفحه اصلی نیاد ولی بنویسیم
دست آقاسیداحمد درد نکنه