ای تاج سر عالم و آدم زهرا (س)
از کودکیم دل به تو دادم زهرا (س)
آن روز که من هستم و تاریکی قبر
جان حسنت برس به دادم زهرا (س)
تصمیم داشتم سخنانی از بزرگان درباره فضیلت خواندن حدیث کساء بنویسم و مطالبی هم جمع آوری کردم ولی...
ای تاج سر عالم و آدم زهرا (س)
از کودکیم دل به تو دادم زهرا (س)
آن روز که من هستم و تاریکی قبر
جان حسنت برس به دادم زهرا (س)
تصمیم داشتم سخنانی از بزرگان درباره فضیلت خواندن حدیث کساء بنویسم و مطالبی هم جمع آوری کردم ولی...
یه فایل پاورپوینت براتون آماده کردم، امیدوارم خوشتون بیاد.
نوای این فایل آرامش بخشه، پس حتماً بلندگوها رو روشن کنید.
چند وقت پیش تو محل کارم، به من و چند نفر از همکارا کاری محول شده بود که باید در کنار مسئولیت قبلی مون انجام می دادیم. هر روز که می رفتیم سر کار اول باید اون کار جدید رو انجام می دادیم و بعد از اینکه اون کارمون تموم می شد تو یه دفتر بزرگ که شبیه دفتر نمره بود امضاء می زدیم. یه روز بعد از اینکه کار جدیدم تموم شد و دفتر حضور و غیاب رو امضاء زدم رفتم اتاقم و نشستم پای سیستم و مشغول کارم شدم...
اینو شنیدین؟!
آرزوهایت را جایی بنویس و یکی یکی از خدا بخواه، خدا یادش نمیره اما تو یادت میره چیزی که الان داری آرزوی دیروزت بود.
من از سال 88 یه دفتر دارم که بعضی شبها تو این دفترم به خدا نامه می نویسم.
واسه خدا از آرزوهام می نویسم از درد دلهایی که جز به خودش به هیچ کس دیگه نمیشه گفت، از شادی ها و موفقیتهام براش می گم و ازش تشکر می کنم.
یه روز یکی از دوستام مسیجی برام ارسال کرد که واسم جالب بود، همون متنی بود که بالا نوشتم. آرزوهایت را جایی بنویس...
دبیرستانی که بودم معلمی داشتیم، ریاضی تدریس می کردن ولی استاد اخلاق بودن...
یه روز بعد از اینکه سوالات امتحانی رو بهمون دادن یه گچ سفید برداشتن و شروع کردن به کشیدن آرم الله رو تخته سیاه، یه آرم بزرگ درست شبیه همون آرمی که وسط پرچم ایرانه.
ما بچه ها هم فرصت رو غنیمت شمردیم و حسابی تقلب کردیم...روز شنبه مورخ 93/4/21 مصادف شده است با شب میلاد کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام ، کلاس که تمام می شود به سمت منزل شهید راه می افتم ، منزل شهید جایی است کنار حوزه علمیه مرحوم آیت الله مجتهدی ، بن بستی در کنار حوزه ، بن بست بیشتر از 10 متر نیست ولی تابلویی دارد و نام کوچه مزین شده است به نام شهید سیدمحسن حاجی میرزایی ، پدر شهید داخل کوچه
شیخ رجبعلی خیاط گاهی برای تقریب ذهن شاگردان ، به داستان شیرین و فرهاد مثال می زد و می فرمود: