آن که تو چادر است، دست دراز میکند و کاغذی به آن دو نفر میدهد. بر سربرگ کاغذ چیزی نوشته اند که وقتی دقت می کنم میتوانم آن را بخوانم: تلگراف صلواتی.

برگه اعزام به جبهه را بهش میدم، همان طور که برگه را از دستم می گیرد، به دیگران میگوید:

بیشتر از سی حرف نباشه ها، اگه بیشتر باشه از ما نمیگیرن.

.

پی نوشت:

همانطور که دارم ادامه کتاب را می خوانم ذهنم مشغول می شود چطور با فقط 30 کلمه می توان چیزی گفت و منظور را رساند، هم بگویی سالمی و هم اگر خواسته ای داری بگویی، هرچه در ذهنم دارم کلمات را کم و زیاد میکنم که چیزی بگویم که با 30 کلمه بشود، نمیشود

شما هم تست کنید ببینید با 30 کلمه چه چیزهایی می توانید بگویید که هم احساسات و هم منظور و خواسته هایتان را برسانید

چه سخت

چه روزگارانی بوده

برشی از کتاب گرای 270 درجه