وبلاگی گروهی

۵۸۱ مطلب توسط «عباس زاده» ثبت شده است

عنایت ...

توی دانشگاه استاد گفت هفته بعد هرکی هر مطلبی راجع به سلمان فارسی و مقداد و ابوذر میدونه که ناب هست رو بیاره و برای بقیه بخونه ... ما هم که این همه پای منبر و ... هیچی به نظرم نیومد با این که کلی شنیده بودم ... جلوی درب مسجد به اوستامون گفتم مطلب راجع به سلمان فارسی میخوام چی رو بخونم که ... یه کتاب نام برد ولی گفت عربیه ... روم هم نشد بهشون بگم یه چند خطی بیشتر مطلب نمیخوام که کمک کنند ... نا امید شدم گفتم شاید قسمت نیست .. کار من نیست .. ولی این همه شنیدم راجع بهش ... توی این دو روز تعطیلی یکی دو تا از سخنرانی های اوستامون رو گوش کردم همینجوری ... برای خودم ... یکیش درخصوص فاطمیه بود ... مطالب نابی از سلمان فارسی ، مقداد و اباذر گفته بود ... همونارو مکتوب کردم و آماده برای دانشگاه ...

یکی از گفته ها راجع به شک بود ... البته گفتند که سلمان شک نکرد لحظه ای فکری در ذهنشان خطور کرد ... امیر المومنین علیه السلام همان لحظه نهیبی زدند و گفتند : سریع فکر را از ذهنت بیرون کن که موجب کافر شدنت میشود ...

سخنرانی اوستای ما

( بالای صفحه روی سخنرانی کلیک نمائید - البته کم رنگ شده است )

( سخنرانی راجع به امام زمان و در فاطمیه گذشته می باشد - چند تا از سخنرانی های ایشان در سایت این هیئت می باشد که توصیه میشود کوش نمائید خصوصا سخنرانی پنج شب عاشقی ایشان را برای ورود به محرم مفید است )

خداکنه هیچوقت شک در دلهایمان راه پیدا نکند ...


این چند روزه همه به نوعی شادی داشتن ... ما هم که مضاعف بود کارامون ... چند تا مراسم عقد و حنا بندان و عروسی دعوت بودیم ... دیشب عروسی یکی از رفقا بود ... همه بچه های مسجد تقریبا جمع بودند ... پیش نماز قبلی مسجد هم آمده بودند ، مطلبی هم از ایشان دارم که به موقع میگذارم .. بازار صحبت ها هم داغ بود .. نشد راجع به وبلاگ اوستامون با ایشون صحبت کنم ...

ایشاالله همه جوونها عاقبت بخیر بشن علی الخصوص عزیزانی که در این ایام ازدواج کردند ...

۰۴ آبان ۹۲ ، ۰۶:۳۷ ۳۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عباس زاده

غدیر روز محک خود با عیار ولایت ...

امام علی(ع) فرمودند :
إِذا أَحَبَّ اللَّهُ عَبداً حَبَّبَ إِلَیهِ الاَمانَةَ
وقتی خداوند متعال بنده ای را دوست دارد به او امانت را واگذار مینماید .
(غررالحکم ص251)


پس از خواندن خطبه غدیر و بالا بردن دست حضرت توست پیامبر خوبیها نوبت عهد بست شد ، مردها یکی یکی آمدند و دست دادند ، دست مردانه ، ولی امام میدانست در پس پرده چه خبر است ولی میخواست حجت را بر آنها تمام کند ، نوبت زنان تشتی و دستی در آب ... همه بخن بخن میگفتند ولی حضرت میداند .. یک لحظه پیش خود گفتم کاش به جای دست دادن مکتوب میکردند و همه اثری پای مرقومه میگذاشتند ... ناگهان دلم لرزید .. یاد هجده هزار نامه افتادم ... مردم ، مردم نانجیبی هستند اگر مرقوم هم میکردند فرقی نداشت ... یاد مصائب کربلا افتادم ... بگذریم درد در سینه بسیار است ... از زمان بخن بخن تا رفتن پیامبر زمان زیادی نگذشت ولی انگار همه فراموشی گرفتند .. نامردان نگذاشتند حداقل کمی تاریخ بگذرد و بعد فراموش کنند ...

دیشب اوستای ما روی منبر از اقدامات معاویه و یزید و خلفای دیگه میگفت که چطور کار میکردند که نام حتی پیامبر رو محو کنند از کینه های معاویه میگفت که چطور بغض علی (ع) و بچه هاش رو .. از این که چه تعداد نیروی احمق تربیت کرده بود میگفت که از این که نماز جمعه را چهارشنبه خوند و هشتاد هزار نفر بهش اقتدا کردند و یک نفر هم اعتراض نکرد .. خدا عذابشون رو روز به روز زیاد کنه ...

به اوستامون پیشنهاد یه وبلاگ دادم ... قبول کرد .. ایشاالله به زودی یه وبلاگ برای ایشان زده خواهد شد ..


روز بزرگ تاریخی غدیر بزرگترین عید شیعیان بر شما و همه شیعیان چهان تبریک و تهنیت باد ..

غم نوشت : میدونم عید است و ما هم با شادی اهل بیت شادیم ولی مصائب هم ناخودآگاه میاد توی ذهن .. یاد مدینه افتادم ... یا این که نام علی توی مدینه غریبه و .. 

عیدی نوشت : آهای سید و سیده های عزیز البته ما باید بیایم وبلاگتون و تبریک بگیم ... اونایی که خبر داریم که میگیم اونایی هم که نمیدونیم که از گردن ما ساقط است ... عیدی ما یادتون نره ها ...

دلنوشت : آقا جان من نمیتونم اسم خودم رو شیعه بذارم چون خیلی از اعمالم اون جوری نیست که مد نظر شماست ، اسم خودم رو جزو محبین شما میذارم چون امید دارم به شما ... میدونم که دستمون رو میگیری همین طور همسر بزرگوار شما ... خدایا هیچ وقت این امید رو توی دلمون قطع نشه ... آمین

تقوای عملی از دیدگاه حضرت در ادامه مطلب ...

ادامه مطلب...
۰۱ آبان ۹۲ ، ۰۵:۱۰ ۱۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عباس زاده

زیتون تازه ...

دو تا زیتون تازه داشتم روی میز ، یکی همکاران وارد اتاق شد و گفت گوجه سبزهِ ، گفتم بخور یکیشو ببین چیه ... گذاشت تو دهنشو شروع کرد به جویدن ، یهو رنگش عوض شد از تلخی و ... گفت دهنم گس شد و مثل زهر مار بود این چی بود دیگه ؟...

وقتی رفت بیرون اون یکیشو خودم خوردم ... برای اینکه بهش داده بودم خودمو تنبیه کردم .. تا یه مدت دهنم گس بود و یه جوری بود ... پیش خودم گفتم اینجوریم خوبه ها آدم هر حرفی میخواد بزنه یه جوری اول دهنشو مزه مزه میکنه و فکر میکنه که خوبه یا بد این حرفی که میخواد بزنه و همش بهم یاد آوری میکنه ...

کمی یاد خدا .. ای مهربون هرکاری میکنم به روم نمیاری و میفهمم که امید داری که برگردم به سوی تو ..

رجاء از خودتو تو دلم قطع نکن ...

صبح این شعر ناخود آگاه اومد توی ذهنم :

شکسته بال تر از من میان مرغان نیست

دلم خوش است که نامم کبوتر حرم است

وکلی زمزمه .. اوستاموون میخوند .. خدا خیرش بده ..

جهت تعجیل در فرج امام زمان (عج) 14 صلوات با عجل فرجهم میهمان کنید وبلاگ را

۲۵ مهر ۹۲ ، ۱۰:۳۳ ۶۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عباس زاده

یاللارباب ...

فرقی نمی کند در کجای قرن چندم ایستاده باشم!

مهم این است که من همچنان رعیتم و تو اربابی

یا سیدناالغریب

443413_202.jpg

امروز همه به عرفه میروند و اما یک نفر اهل و عیال و یارانش را جمع کرد و...

فردا روزعید قربان است میداند چه میکند چه برای قربانی کردن آماده میکند ...



عرفه.ن : خیلی التماس دعا ویژه دارم از همه عزیزانی که برای دعای عرفه و روز بندگی میروند ، خدا میدونه که چند روزه حال دلم اصلا خوب نیست و خیلی شکسته  ...

قربان.ن : عید سعید قربان رو به همه دوستان عزیز تبریک عرض میکنم ... سال گذشته وارد حرم سیدالکریم شدم و خبرنگار ازم سئوال کرد اگه بخوای یه رذیله اخلاقی تو قربانی کنی ، کدومشو به مناسبت این عید بزرگ قربانی میکنی ؟ مبهوت سئوالش شدم .. دوباره پرسید ...
دوستان با خودشون عهد کنند یکی از رذیلت های اخلاقیشون رو توی این عید بزرگ به قربانگاه بندگی ببرند و ...



۲۳ مهر ۹۲ ، ۰۵:۳۰ ۳۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عباس زاده

کی گفته برن جبهه ...

m1515_532468_3262802508186.jpg

گفت : که چی ؟ هی جانباز جانباز ، شهید شهید !

میخواستن نرن ! کسی مجبورشون نکرده بود که !
کی گفته برن جبهه .. ؟

گفتم : چرا اتفاقا ! مجبورشون میکرد !

(با تعجب) گفت : کی ؟!

گفتم : همون که تو نداریش !

(باتعجب بیشتر)  گفت : من ندارم ؟! چی رو ؟!


گفتم : غیرت و مردونگی ! ! !

۲۲ مهر ۹۲ ، ۱۰:۵۴ ۲۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عباس زاده

مراسم شهید محمدحسن کلهری ...

مراسم بزرگداشت شهید محمدحسن کلهری روز جمعه برگزار شد ...












مراسم این شهید بزرگوار با حضور عموم مردم ، اقوام و دوستان شهید و مقامات کشوری و لشگری روز گذشته
جمعه 1392/7/19 برگزار شد
این مراسم در حالی برگزار شد که مسجد محل برگزاری گنجایش جمعیت حاضر در مجلس را نداشت به طوری که اقوام در حیاط مسجد ایستاده تا برای میهمانان و عزیزان دیگر در مسجد فضا باشد با این حال و با توجه به این که جمعیت بارها در مسجد پر و خالی شد  بازهم شاهد تجمع پشت دربهای مسجد هم در قسمت مردانه و هم زنانه بودیم که میخواستند وارد مجلس شوند ...
و این طور مراسم چیزی نبود جز کار کردن این شهید با اخلاص و بدون منت برای همه اقوام و دوستانش ...
در وسط جلسه کلیپی پانزده دقیقه ای از شهید پخش شد ... در این کلیپ از یکی از دوستان شهید مصاحبه ای صورت گرفت که ایشان عنوان کردند چند روز پیش از شهادت شهید به دلیل فوت فرزندم به من گفته بود که خدا فرزندت را تا اکنون نگهداشته بود و من را نیز تا الان خدا نگهداشته وگرنه باید زودتر از اینها ... و گفته بوده که من هم به زودی خدا میبره منو ...

سخنران مراسم آقای قمی معاون امور بین الملل دفتر رهبری بودند ..

شهادت امام محمد باقر (ع) بر همه شیعیان و دوستان عزیز تسلیت باد ...

۲۰ مهر ۹۲ ، ۰۶:۳۲ ۳۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عباس زاده