وبلاگی گروهی

دوشنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۸، ۰۸:۰۱ ب.ظ مرتضی نظری
سگ واش!

سگ واش!

بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
سلام دوستان، امروز( یکشنبه )همراه برادر رفتیم زمین شالیزار رو آماده کنیم، کاری که می‌بایست میکردیم این بود که یه نوع علف هرز رو از داخل زمین میکندیم... علف هرزی که میکندیم، اسمش به محلی هست سگ واش! ولی فارسی بهش میگند هرز بند واش، البته این علف هرز هم توی خشکی وجود داره هم توی آب، ویژگی این گیاه توی آب اینه که یه مقدار کوچیکش بیرون از اب مشخص هست، ولی ساقه و ریشه خیلی بلندی داره که اتفاقا دیده نیست...
حین کندنشون به این فکر افتادم که این گیاه که خیلی کوچیک به نظر میرسه، دارای عقبه‌ی بلندی هست...
ادامه مطلب...
۱۹ فروردين ۹۸ ، ۲۰:۰۱ ۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
مرتضی نظری
دوشنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۸، ۰۸:۰۰ ق.ظ مرتضی نظری
راهی به سوی حقیقت

راهی به سوی حقیقت

مؤتمر علماء بغداد کتابی است به روایت مقاتل بن عطیه. مقاتل داماد خواجه نظام الملک طوسی است و مناظره مشهوری را که سلطان ملکشاه سلجوقی برای روشن شدن حقیقت بین حسین بن علی علوی، عالم بزرگ شیعه و شیخ عباسی، رئیس علمای اهل سنت صورت داد را روایت میکند.

این کتاب رو به همه عزیزان از جمله برادران اهل سنت عزیز و همچنین شیعیان امیر‌المومنین(ع)، پیشنهاد میکنم بخونن… فضای مناظره اونقدر جذاب هست که خستگی مطالعه اصلا به ادم صرایت نکنه!

دوستان عزیز قبل مطالعه یه نکته ای رو اشاره کنم بهش، لطفا دنبال حاشیه نباشید. اصلا فرض کنید چنین اتفاقی رویداد تاریخی اصلا نداره… دیگه تهش همینی هست که گفتم دیگه… حین مطالعه متوجه فضای مناظره‌ای بودن میشید، در هر مناظره‌ای نمایندگانی از دو جریان وجود داره، هر کدوم هم سوالاتی رو میپرسه، طرف مقابل هم جواب میده… چیزی که اهمیت داره اینه، حین مطالعه شما باید یک طرف رو به عنوان نماینده خودتون انتخاب کنید… یا نمایندتون اون پاسخ رو میده، یا که نه از نظر شما جواب نمایندتون درست نبود و خودتون جواب رو میدید… ولی هر کس داره جواب میده باید پشت منطقی و از روی عقل جواب بده…

وقتی حضرت ابراهیم علیه السلام از قومش پرسید که شما چه می‌پرستید؟ پاسخ دادند: « قَالُوا نَعْبُدُ أَصْنَامًا فَنَظَلُّ لَهَا عَاکِفِینَ – گفتند بتانى را مى‌‏پرستیم و همواره ملازم آنهاییم / الشعراء، ۷۱» و آنگاه ایشان به آنها متذکر شد که « أَوْ یَنْفَعُونَکُمْ أَوْ یَضُرُّونَ – مگر آنها به شما سود و زیانی می‌رسانند»، به صراحت، جهالت و تعصب تمام گفتند: « قَالُوا بَلْ وَجَدْنَا آبَاءَنَا کَذَلِکَ یَفْعَلُونَ – گفتند: نه؛ بلکه پدران خود را یافتیم که چنین می‌کردند»!

این داستان بالا رو هم گفتم که خدایی ناکرده همانند اون افراد نشیم… گذشتگان هرکاری کردند به خودشون مربوطه، ما نباید به خاطر اون ها بسوزیم… کار درستی کردند ما هم تکرار میکنیم، دیدم درست عمل نکردند ما درست عمل میکنیم… به شرطی که درست یا نادرستی اعمال اونها مشخص و اثبات بشه…

پ.ن۱: این مطلب به صورت پیوند ثابت در منوی وبلاگ قرار میگیره

پ.ن۲: نسخه عربی و انگلیسی این کتاب هم در دسترس هست(الان دارم)، ولی نیاز به یک مقدمه به همون زبون هم دارم چون میخوام کسی که با جستجو هم میاد هم به اون متون دسترسی پیدا کنه… اگر از دوستان کسی هست که یک مقدمه کوچیک براش بنویسه خبرم کنه زبان های مختلف هم قرار بگیره…

دانلود نسخه فارسی، باترجمه و تفریظ آیت الله سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی با لینک مستقیم

۱۹ فروردين ۹۸ ، ۰۸:۰۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مرتضی نظری

جهاد ادامه دارد...

سلام علیکم و رحمه الله


احوال شما؟

ان شاء الله خوب و سلامت باشید


عیدتون مبارک

دُمبتون سه چارک(لبخند)


ما را نمی بینید خوش می گذره؟(لبخند)

عیدی هاتونو کجا گذاشتید؟ توی کدوم تشک و متکا جاسازی کردید؟ آدرس بدید لطفا(لبخند)

ادامه مطلب...
۱۷ فروردين ۹۸ ، ۱۲:۱۵ ۱۱ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
رزمنده
دوشنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۸، ۰۶:۴۸ ب.ظ مرتضی نظری
مدبر الّیل والنهار

مدبر الّیل والنهار

بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
سلام دوستان،هفت ماه از خراب شدن زندگیم میگذشت، زمان اعتکاف رسیده بود، فکر اینکه لحظه سال تحویل توی اعتکاف باشم برای من خیلی جذاب بود! یه جورایی یه دعوت خیلی خاص میدیدم این حال و روز رو... از دوران دبیرستان به جز 2-3 بار بقیه سال هارو معتکف شدم... سال قبل هم نشد که معتکف بشم و اینبار اگر نمی‌رفتم دلم خیلی میشکست... از طرفی حکم جلبم هم برای مهریه صادر شده بود و من عملا فراری هستم! از طرفی میدونستم که همسرم میدونه من چقدر به اعتکاف علاقه دارم و به احتمال خیلی زیاد میرم... هرچند که جای همیشگی من رو که سجادیه امل بود رو هم میدونست که اونجا پاتوقم هست برای اعتکاف! این ریسک رو به جون نخریدم که حتی توی سایر مساجد شهرمون هم معتکف بشم... چون اگر توی این مراسم یکی بیاد جلبت رو بگیره و بندازتت گوشه بازداشتگاه خیلی بد میشه برای آدم! تصمیم گرفتم که برم توی یک شهر دیگه و معتکف بشم... یک شهر دیگه که از وطنم حد ترخص رو رد نکنم! فریدونکنار! چون خونمون بین امل و فریدونکنار هست برای همین هر دو شهر میتونم معتکف بشم(البته بعدا فهمیدم که اگر نذر میکردم هر جایی میتونستم معتکف بشم!) توی نت جستجو کردم که اصلا توی فریدونکنار کدوم مسجدش اعتکاف برگذار میکنه، که دیدم تعدادشون کم هم نبود! مسجد جامع رو انتخاب کردم برای رفتن، مسجد جامع فریدونکنار مسجد با صفایی هست و یکی دوبار هم توش نماز خوندم، با نیت رفتن به مسجد جامع رفتم به فریدونکنار، خیابون ها به حدی ترافیک داشت که نتونستم پیش مسجد جایی برای توقف پیدا کنم، به این فکر افتادم که شب اخر که برادرم اومد دنبالم با ماشین کجا بایسته؟ این شد که رفتم مسجد فاطمه‌الزهرا فریدونکنار برای ثبت نام اعتکاف! با وجود اینکه کمی جلوتر از این مسجد هم مسجدی بود که هزینه ثبت‌نام رایگان بود اما یه حسی بهم گفت همونجا با صرف مبلغی ثبت‌نام کنم!
ادامه مطلب...
۱۲ فروردين ۹۸ ، ۱۸:۴۸ ۹ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
مرتضی نظری
دوشنبه, ۵ فروردين ۱۳۹۸، ۰۸:۰۰ ق.ظ مرتضی نظری
دنیای راستگو

دنیای راستگو

سلام دوستان. سال نو مبارک

التماس شدید دعا دارم از شما عزیزان


ای سرزنش کننده دنیا که گول عوامل فریبنده را خورده ای و فریفته پدیده های باطلش شدی، آیا گول دنیا را می خوری، سپس آن را توبیخ می کنی! تو درباره این دنیا مرتکب جرم شده ای، یا دنیا درباره تو؟ کی دنیا تو را به هوی و هوس انداخت یا کی بود که دنیا تو را فریفت؟ آیا با خوابگاه های خاکی پدرانت که در آن پوسیده اند یا با خوابگاه های مادرانت زیر خاک؟ 

چرا فراموش کرده ای! چه قدر بیماران را پرستاری کردی و چند مریض را با دستت تیمار نمودی که برای آنان شفا می خواستی و موقعی که دوای تو برای آنان سودی نداشت و گریه ات بی فایده بود، دردشان را برای اطبا توصیف می کردی. 

آن همه محبت و دلسوزی تو سودی به حالشان نداشت و به آنچه می خواستی نرسیدی و با نیرویی که در اختیارت بود از آنان دفاع نکردی. دنیا خود را به وسیله همان بیمار برای تو مجسم ساخت و معرفی نمود و با زمین افتادن او، افتادن بر خاک را به تو نشان داد. 

دنیا جایگاهی است راستین برای کسی که با واقعیت آن درست رویاروی شد و خانه عافیت و گوارایی است برای کسی که آن را شناخت (یا معرفت از آن حاصل نمود). این دنیا خانه بی نیازیست برای کسی که از آن توشه برداشت و جایگاه پندگریست برای کسی که از آن نصیحت پذیرفت.

این دنیا مسجد دوستان خدا و نمازگاه فرشتگان الهی و جایگاه نزول وحی خداوند و تجارتگاه اولیاءالله است. 

انسان های خردمند و عارف رحمت خداوندی را در این دنیا اندوختند و بهشت را از آن سود بردند. پس کیست که این دنیا را توبیخ کند در حالی که جدایی از وی را اعلان نموده و به مفارقت او ندا در داده و فنای خود را به آن سرزنش کننده و دیگر اهل دنیا اطلاع داده است و برای آنان از محنتی که به وجود آورد، بلا و محنت را مجسم نمود و با خرسندیش آنان را به خرسندی و شادمانی تشویق کرد. شامگاه با عافیت و خوشی رفت و بامداد با ناگواری و فاجعه برگشت این تضاد حالات دنیا برای تشویق و بیمناک ساختن و ترساندن و برحذر داشتن است، لذا مردانی در هنگام پشیمانی این دنیا را مذمت کردند و مردانی دیگر روز قیامت آن را سپاس گفتند. دنیا به آنان تذکر داد، آنان نیز پذیرفتند و سخن گفت، آنان تصدیقش کردند، و پند داد، آنان قبول نمودند.


پ. ن: این متن کپی از یه جایی هست، خیلی ممنون میشم که بدون اینکه تقلب کنید و از گوگل استفاده کنید، بگید از کجا کپی کردم؟
۰۵ فروردين ۹۸ ، ۰۸:۰۰ ۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
مرتضی نظری

افق سال 98

یا ناصرنا

ولادت اسدالله الغالب حضرت علی علیه السلام رو خدمت همه عزیزان تبریک عرض میکنم

روز مرد رو به همه برادران عزیزم خصوصاً پدران گل ویژه‌تر تبریک عرض میکنم

سال 97

ادامه مطلب...
۲۹ اسفند ۹۷ ، ۰۸:۰۰ ۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
عباس زاده