یاقدیر
سال 1403 با تمام فراز و نشیبهاش تموم شد،
یاقدیر
سال 1403 با تمام فراز و نشیبهاش تموم شد،
یاقدیر
میگفت: ازتون شکایت میکنم
گفتم: حتما شکایت کن
یاقدیر
رفته بودم بهشت زهراس برای تدفین یکی از اقوام، اونجا که ایستاده بودم
یاقدیر
سر میز غذا توی محل کار نشست، گفت
یاقدیر
نشسته بود کمی آنطرفتر از من و داشت عادی نفس میکشید،