بسم الله الرحمن الرحیم
میگفت: قرار شد برای عملیاتی بچهها رو منتقل کنیم با کامیونهایی که فرستاده بودند، بچهها به زور سوار شدند و بیشتر از ظرفیت سوار شده بودند، من هم رفتم جلو پیش راننده نشستم
بسم الله الرحمن الرحیم
میگفت: قرار شد برای عملیاتی بچهها رو منتقل کنیم با کامیونهایی که فرستاده بودند، بچهها به زور سوار شدند و بیشتر از ظرفیت سوار شده بودند، من هم رفتم جلو پیش راننده نشستم
جمعه پیش قسمت شد رفتیم منزل خلبان شهید عباس بابایی
خانم حکمت ، همسر شهید گفتن که خواب این جمع شب قبل دیده شده که عباس بابایی هم حضور داشته اند و با بیان این گفته حاضرین کمی منقلب شدند و توجه ها بیشتر شد ..
این که میگن شهدا زنده هستند و خود شهدا دعوت میکنند بار دیگه مهر تائیدی خورد.
لباس پرواز شهید به گیره جالباسی آویزون بود و همسر شهید عنوان کردند که از زمان شهادت شهید این لباس به چوب لباسی است و شهید با ما و در کنار ما زندگی می کنند همیشه .
به یک روز عقب تر از برنامه دیدار بر میگردم :