داشتم به جمله بندی مطلبی که می خوام بنویسم فکر می کردم که یکی از رفقا زنگ زد و گفت یه بنده خدائی بهش مراجعه کرده بوده که براش یه جا پیدا کنه که تو این سرما، بی خانمان نمونه...حتی طرف گفته بود میشه بیام تو مسجد و شبها تو مسجد بخوابم؟....
یخ کرده م...
وقتی نشستم پای سیستم دستم به نوشتن نمی رفت...همینطور فقط مطالب را می خوندم...