وبلاگی گروهی

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سیاست» ثبت شده است

حیله گری تان یادمان نرفته ...

بسم رب الشهدا و الصدیقین

نمیدانم از کجا و چطور شروع کنم ، برای همین خودنویس را روی کاغذ رها میگذارم تا چیزهایی که جاری میشود و در ذهنم خطور می کند را خیلی سریع و بی وقفه بنگارد ..

قصد داشتم کمتر بنویسم ولی انگار ما با نوشتن خو گرفته ایم و به راحتی هم نمی توانیم با هم وداع کنیم ، اینقدر ذهنم را مشغول کرد که نتوانستم بی خیالش شوم و بخوابم ، کاغذ و قلم را آماده کردم تا در تاریکی شب با نور گوشی تلفن همراه تراوشات ذهنی ام را مکتوب نمایم ...

مثلا قرار بود کمتر حضور داشته باشم ...

و اما ادامه مطلب : 

ادامه مطلب...
۱۸ دی ۹۲ ، ۰۸:۳۷ ۷۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
عباس زاده

از ذهن ها و از تاریخ پاک نمی شود ...

به مناسبت در پیش رو بودن روز تاریخ ساز 9دی و قبل از آن نماز جمعه ای که امام خامنه ای مدظله العالی حضور پیدا کردند ...

صوت استاد پناهیان درخصوص مسائل آخر الزمان و ارتباط آن با ایام فتنه


دریافت صوت
حجم: 2.55 مگابایت

http://f1group.ir/images2/jane%20iran.jpg
فتنه نوشت :
ما هیچگاه حوادث ، اقدامات و فعالیت های فتنه سال هشتاد و هشت را فراموش نخواهیم کرد نه از ذهن ها و نه در تاریخ ، از آن بالاتر خون دل هایی که امام خامنه ای عزیز تحمل کردند را هم ، و همیشه تاریخ این حادثه ای که به وجود آوردند را محکوم میکنیم ، خودشان هم می دانستند تقلبی در کار نیست .

ولی چه خاطراتی داریم از آن دوران .. خاطرات هر کداممان یک کتاب می شود .



دل نوشت :

دو سه روزی بود که از اینترنت دور بودم ، البته به نوعی خودم دوری گزیدم ؛ عجیب ذهنم مشغول شده بود و البته شده . توی ذهنم کلی علامت سئوال و یه چیزی شبیه اینا نقش بسته درخصوص فعالیت در دنیای مجازی ، نمیدونم اصلا فایده ای داره یا نداره یا فقط مشغول کردنه با این دید باید نگاه کرد که فعالیت های غیر مجاز (دنیای واقعی) رو تحت تاثیر قرار میده و نه البته اصلش رو بلکه پیگیری ها و هماهنگی ها رو کمتر کرده و اگه این نباشه فعالیت بیشتر و بهتری در دنیای حقیقی یعنی مسجد و غیره میشه انجام بشه نمیدونم بین یه دوراهی گیر کردم ... باید با چند نفر اهلش صحبت کنم تا ادامه کارم معلوم بشه .. البته این هم مد نظرم هست که چند نفر از دست من و حرفام ناراحت شدن و دلگیرن ازم این رو هم بهم گفتن و هم حس میکنم .. با این شرایط ...

از اون طرف هم کم میاره آدم که توی دنیای حقیق کم پیدا میشن که دل بسوزونن و کار فرهنگی انجام بدن ، کار خوب نه کار روزمره و عادی و این هم از طرف دیگه آزارم میده ...

البته یه وبلاگ برای خودم زدم که تبلیغ خاصی نمیشه روش و مطالبش کـــه هــــر روز مطالب و توصیــــه هایی از علما و عرفا در آن قرار می گیره و تذکر اول برای خودمه - عنوان این وبلاگ هـــــــــم فانوس طریق است که در منوی بالا قرار گرفته است .

۰۳ دی ۹۲ ، ۱۳:۲۰ ۱۴۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
عباس زاده

هـــمــســرت را مـــنع نـــکن از ...

شهید نوشت :

ماشین، جلوی سنگر فرماندهی ایستاد. آقا مهدی در ماشین را باز کرد. ته آیفا یک افسر عراقی نشسته بود. پیاده اش کردند. ترسیده بود. تا تکان می خوردیم.، سرش را با دست هایش می گرفت. آقا مهدی باهاش دست داد و دستش را ول نکرد. رفتند پنج شش متر آن طرف تر. گفت برایش کمپوت ببریم. چهار زانو نشسته بودند روی زمین و عربی حرف می زند. تمام که شد گفت «ببرید تحویلش بدید.» بی چاره گیج شده بود باورش نمی شد این فرمان ده لشکر باشد. تا آیفا از مقر برود بیرون، یک سره به مهدی نگاه می کرد.

نمیدانم چرا شهید حاج مهدی زین الدین را خیلی دوست دارم ، اخلاصش چیز دیگری است ، هرگاه دلم تنگ میشود تیشرتی که نقش صورتش روی آن است را میپوشم ... رویش نوشته : میخواهم مثل او باشم ... تسکینم می دهد ...





تفکر نوشت :

از دور نگاهم افتاد به آنها ، دونفری روی صندلی مترو نشسته بودند و خیلی جدی با هم صحبت می کردند ، خانم اصلا سر و وضع مناسبی نداشت ، انگار خودش را به همه عرضه کرده بود که نگاهش کنند ... استغفرالله ، نگاهم را به زمین دوختم و راهم را ادامه دادم ...

نزدیک که شدم چون بلند صحبت می کردند می شنیدم ...

داشت نامزدش را از نگاه کردن به دیگران و برخورد با آنها و عکس گرفتن با دختر خاله ها منع می کرد ...

تفکری کردم :

گفتم جالب است خود را در معرض دید قرار می دهد و نامزدش را منع ، نقطه تعادلش را متوجه نشدم هرچه فکر کردم ...

خدایا به خودت پناه می برم ...





سیاست نوشت :

درباره ارتباط با آمریکا بنویسیم متهم به تند رو و مخالف می شویم ... ان شاءالله با گذر زمان همه چیز معلوم میشود ، توکل به خدا ..

۲۶ آذر ۹۲ ، ۱۰:۵۷ ۱۷۷ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰
عباس زاده

چشم هــــــا پشت ویتــــرین ...

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا صاحب الزمان (عج)
سلام علیکم


اول نوشت : از پست قبل پیش قدمی کردم و سلام رو اول پست گذاشتم که در جواب کامنت ها دیگه سلام نگم .. دوستان یه وقت ناراحت نشوند 

دوم نوشت : چند وقتی است که دکتر جهت مطالعه و کامپیوتر عینک تجویز کرده و چند روزی است که تهیه شده و استفاده میشه دنبال عکسی بودم که راجع بهش بنویسم که به عکس ذیل برخورد کردم و خوشم اومد ...

23438165559386904916.jpg

سوم نوشت : چشمانم را پشت ویترینی گذاشتم نه برای کسی ، عینک را گذاشتم تا بهتر دنیای اطراف را ببینم ، تا بهتر درس بگیرم از اطراف و بهتر موعظه های تو را ببینم این مهربان هستی ، ای خدای من .. دوست ندارم حالا که چشمانم را به تعبییر خودم پشت ویترین گذاشته ام کسی جز خودت مشتاقشان شود ، دوست دارم خودت تنها مشتری چشمانم باشی و فقط تو را ببیند تا بهتر درکت کند ... به تعبیری این عینک خوش بینی است و امیدوارم بدی کسی را نبینم و فقط خوبی های اطرافیان را ببینم و خوبی ها را در ذهنم جای دهد و نقشش را بکند .. 





تفکر نوشت :

دوری از چه ؟؟

داشتم می رفتم پسرکی گونی کثیف و بزرگی روی دوش داشت و اصلا حواسش به اطراف خود نبود و به من نزدیک میشد ...

نزدیک بود که با من برخورد کند این گونی روی دوش اش ...

خودم را کنار کشیدم ...

کمی تامل و تفکر کردم :

به خودم گفتم وقتی گناه به تو نزدیک می شود چه می کنی؟ با او برخورد میکنی؟ تو خود را در معرض برخورد قرار میدهی؟ که روحت کثیف شود یا جای خالی میدهی و استغفار ...

ای وای بر من که چه بسیار برخورد ها و چه کم جای خالی دادن ها ...





سیاست نوشت :

به مناسبت روز دانشجو آقای ظریف وزیر محترم خارجه بیاناتی را ایراد کردند که بخشی از سخن ایشان از وی بعید بوده است با این زیرکی که از ایشان شنیده ایم ، آن هم برای بزرگ کردن آمریکا و ضعیف نشان دادن کشور خود ، و نیازی نیست در بخشی که شما بزرگوار تخصص ندارید یا اطلاع ندارید مطلبی را عنوان نمایید .. کسی از شما توقعی ندارد ... شما که با دیدن یک تیتر کمر درد میگیرید ما با شنیدن حرف شما کمرمان شکست ..

۱۵۹ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
عباس زاده