ما ها چه غریب هستیم توی این دنیا ... خیلی این دنیا کوچک شده است که ما همسایه چند کوچه پائین تر از خود را باید بعد از شهادتش بشناسیم ...
خبر عروجش را که شنیدم کمی بعدتر پیامک های متعدد و تماس های متعدد تر پشت سر هم که آقا سریع یه پلاکارد و بنر پیگیری کنید که زده شود و درب منزل شهید در فلان کوچه نصب کنید ...
تعجبم بیشتر شد .. روز تعطیل ما هم که در مسیر و چه کنم نمیدانم ...
پیش خودم گفتم ما ها چه آدم هایی هستیم ها این بنده خدا تا بود و مریض بود و در بستر ، یکی یه خبر نداد و یه تماس یا یک پیامک ناقابل که فلانی بچه محل شما است و مادر بزرگش در آن محل ساکن است و به همین خاطر ترددش زیاد بوده است در محل شما ..
ما هم که بی خبر از همه جا و زمان و مکان هستیم مثل همیشه .. بهتم برد .. این در ذهنم آمد که ما ها جان به جانمان کنند بیش از زنده پرستی مرده پرست هستیم گاهی ، به زنده ها آن چنان که باید بها نمی دهیم و وقتی که از پیش ما میروند تازه می شوند عزیز و میخواهیم برایش سنگ تمام بگذاریم ..
کاش بتونیم به زنده ها بیش از مرده ها خدمت کنیم ، وقتی در خون می غلتیدی و هیچ مرکز درمانی تو را پذیرش نمیکرد به خاطر این که چاقو خورده بودی و اصلا سئوال نمیکردند که برای چه چاقو خورده است و فقط به جرم چاقو خوردن نمی پذیرفتنت ... اگر زودتر پذیرش می شدی در بیمارستانها شاید امروز در پیش ما بودی ...
روحت شاد و راحت پر رهرو باد ...
کاش کمی غیرت و حیا با رفتنت در جامعه پخش شود
متن زیر نامه شهید علی خلیلی می باشد که 15 روز قبل از شهادتش خطاب به رهبر معظم انقلاب نوشته است.
ادامه مطلب دغدغه های فرهنگی و دل نوشت ..