با یه طلق و شیرازه ساده، پنجره اتاقش را تزئین کرده بود....
می گفت وقتی نور آفتاب از این طلق ها رد بشه و نور رنگی روی فرش بیفته، لذت می برم...
با یه طلق و شیرازه ساده، پنجره اتاقش را تزئین کرده بود....
می گفت وقتی نور آفتاب از این طلق ها رد بشه و نور رنگی روی فرش بیفته، لذت می برم...
شیپورها به صدا در میان....
پاشو و بایست که سرود ملی را بخونیم....دیگه اینجا جای آبیته یا قرمزته نیست...