شیپورها به صدا در میان....
پاشو و بایست که سرود ملی را بخونیم....دیگه اینجا جای آبیته یا قرمزته نیست...
گرچه هر کس سلیقه ی خودش را داره و طبق اون پیش میره....اما وقتی صدای شیپورها به گوش می رسه همه خبردار می ایستند...
درسته که جناح بندی آبیته یا قرمزته را هم همون اجنبی راه انداخت اما آخرش وقتی صدای شیپور جنگ بلند میشه همه می ایستند که مرد باشند نه نامرد....
ما همیشه ایستاده ایم و با تمام وجود، خواسته مان را فریاد زده ایم...
سر زد از افق مهر خاوران
فروغ دیده ی حق باوران
بهمن، فرّ ایمان ماست
پیامت ای امام!
"استقلال، آزادی"
نقش جان ماست
شهیدان!
پیچیده در گوش زمان، فریادتان
پاینده مانی و جاودان
"جمهوری اسلامی ایران"
و فقط پیشرفت و آبادانی و سربلندی این کشور و ملت و اسلام برامون مهمه
خاطرات حاج عمو رو نقل کنم براتون
امروز صبح رسیدیم به یه میدان ، ناگهان حاج عمو گفت یادش بخیر چه ساندویچی اینجا خوردیم ما
یکی دونفر گفتند ساندویچ چی بود ، کی خوردی ؟
گفت زمان اواخر عمر شاه بود طرفداراهای شاه اینجا یه کامیون کانکس دار آورده بودند و ساندیچ های بزرگی میدادند با سُس ، منم رفتم جلو و گفتم جاوید شاه و یه ساندویچ گرفتم و خوردم بعد خوردنم یه لعنت هم به شاه فرستادم ، ساندویچش همبرگر بود ولی خیلی بزرگ بود تا میدان آزادی رفتم و خوردم ، تموم نمیشد که
یکی گفت اون موقع مگه سُس هم بود حاجی؟
گفت آره تازه اومده بود از خارج ، ایران که تولید نمیشد
خلاصه هر کی یه چیزی میگفت و ریز ریز میخندیدند برخی ها
در مورد اون مورد هم مستقیم بذارید
من خودم در یه پست ارجاعی گذاشتم
خودتون مشخصات بگیرید لطفا