چند روز پیش رفته بودم دیدن یکی از رفقا که از کربلا برگشته بود....ایشون با مادرشون رفته بودند کربلا...
می گفت وقتی وارد بین الحرمین شدیم مادرم احساساتی شد و با یه سوزی گفت:
"مادر جون...اصلا فکر می کردی ما هم بیائیم بین النهرین؟!!!!"(لبخند)
لطفا راجع به این تصویر، "تفکر نوشت" بنویسید...
خودمم می نویسم ان شاء الله...
مادرها گاهی اینطورند و شایدم از روی هول شدن باشد
خداحفظشان کند
به نظرم خیلی وقت بود پستی نگذاشته بودیم که دعوت به تفکر نوشت داشته باشیم داخلش
توی عکس این پست به چند آیتم اشاره شده که میشه از منظرشون مطلب نوشت
مثل زرد شدن برگها، سبزبودن برخی از اونها خشک شدن و تغییر رنگ دادن برگها و ...
اما اون چیزی که ذهن من رو مشغول کرد داخل عکس بیشتر اون انارهایی هست که کلا جنسش فرق میکنه توی قاب تصویر
درختی که بدون میوه باشه فایده نداره
حالا نگاه کنید اصلا شباهتی هم به برگ و رنگ و اینها درخت هم نداره انارش
و این یه پیام داره برای ما که میشه میوه تو و حاصل تو متفاوت از ظاهرت باشه یا جنسش یا نوعش فرق کنه
و خسران دیده کسی است که میوه ای برای ارائه نداشته باشه
از این دید هم میشه بهش نگاه کرد که
در کارفرهنگی کردن و جذب کردن گاهی باید رنگ و لعاب کار فرق کنه تا مخاطب جدب بشه و بعد از چشیدن طعم ماندگار بشه در این وادی
عاقبتتون بخیر به حق حضرت ابوتراب