بار دیگری که توفیق شد در منزل شهید هادی حضور پیداکنیم ...


سردار دکتر حسین الله کرم خاطره نابی از شهید بزرگوار نقل کردند که واقعا در باور نمیگنجد جز این که به نیت قرب الی الله انجام شده باشد ...

تعرف کردند : جهت شناسایی و آماده سازی عملیات یه تیمی تشکیل شد که حرکت کردیم ، بیش از بیست کیلومتر راه رفته بودیم و خاکریز های عراق رو دور زده بودیم ، چند روزی بود که توی بیابان بودیم و تحرک با کلی سختی و مراقبت صورت میگرفت .. آب به سختی گیر میومد و بدن ها مون از فرط تشنگی ضعیف شده بود ... به چاله آبی برخورد کردیم که حیوانات وحشی داشتند از آن آب میخوردند ، ماندیم تا دور شدند و بدن هایمان را در آب قرار دادیم تا کمی وضعیت بهتر شود ...

کمی بعدتر با یک خودرو عراقی برخورد کردیم و درگیری پیش آمد ، وقتی رسیدیم بالای سرشان یکی از عراقی ها نیمه جان بود .. یکی از بچه ها سلاح رو آماده کرد که راحتش کنه که هم از نظر امنیتی مشکل داشت که ما رو لو بده و هم زجر کش نشه ... ابراهیم نذاشت و گفت یا همین طور باید رهایش کنیم یا با خود ببریم .. گفت که اینطور که نمیشود اگر رهایش کنیم زجر کش میشود با این حال و ما خودمان را نیز به زور !! هرچه شد نگذاشت .. ابراهیم گفت خودم می آورمش ... بیش از بیست کیلومتر کولش کرد و به عقب برش گرداند (همه تعجب کرده بودند) ... 

مداوایش کرد ، مراقبش بود ، خوب که شده بود تصمیم گرفتیم به کمپ اسرا انتقالش دهیم ... اسیر قبول نمیکرد میگفت میخواهم پیش ابراهیم بمانم ، میخواهم با صدام بجنگم ...


جوان مردی را ...

کاش شرمنده نشیم ...


دل نوشته : دیروز بهم فهموندن که در ارتباطات بیشتر حواست رو جمع کن ...

شهید نوشت : بالاخره قست شد و طلبیدند کهف الشهدا رفتیم ... جای با صفایی بود و البته معنوی ...

سیاست نوشت : مرگ بر آمریکا تا ابد در افکار ما حک شده است ... و پاک شدنش امکان پذیر نخواد بود .. با صحبت های فصل الخطاب ، کوبنده و قاطع امروز رهبری عزیز امام خامنه ای ، دیگر جای شک و تردید و ... نیست   ///    صوت صحبت

محرم نوشت : فردا شب اول محرم است ، ماه عزای آل الله ... عزیزان دعای ویژه برای حقیر فراموش نشه ...