بچه های قدیم!!، حتما طاهره خانوم و چنگالش را به خاطر دارند که چطوری سر چنگال را کج می کرد و قفل درها را باز می کرد...

از بس به همه چیز و همه کس مشکوک بود..(لبخند)

افرادی مثل طاهره خانوم کمابیش اطراف ما وجود دارند..چه بسا خود ما نمونه بارزش باشیم...

اما باید یه مطلبی را مد نظر داشت...

قرآن می فرماید:

"یا ایها الذین آمنوا

1. اجتنبوا کثیرا من الظن، ان بعض الظن اثم

2. ولا تجسسوا

3. ولا یغتب بعضکم بعضا

ایحب احدکم لحم اخیه میتا،فکرهتموه

واتقوالله

ان الله تواب رحیم"


مشکوک شدن، خیلی وقت ها اشتباهه ولی خیلی وقت ها درسته...

مثلا فرض کنید دشمن میاد و میگه "سلام!...حالت چطوره؟"...تو باید بدونی که سلام گرگ بی طمع نیست...پس باید به قضیه مشکوک بشی...

اما اگه دوستت چنین رفتاری کرد، مشکوک شدن تو، گناه محسوب میشه...

چرا؟

چون پشت سر این مشکوک شدن، تجسس می کنی...بخون جاسوسی می کنی...بعد پشت سر این جاسوسی، چون نتایجت بر اساس همون شک و گمانته و با دید منفی، دوستت را پیش این و اون خراب می کنی....بخون غیبت می کنی....

دارم فکر می کنم اینکه می فرماید گوشت برادرت را می خوری می تونه این مفهوم را هم داشته باشه که خودت داری برادرت را تکه تکه می کنی...

ماجرای هندجگرخوار را که همه بلدیم...جگر حمزه سیدالشهدا علیه السلام را به دندان کشید...

تکه تکه ش کرد....

در کربلا بدن مطهر شهدا را تکه تکه کردند....

حالا تو هم با غیبت دوستت، داری بدن اونو تکه تکه می کنی و به دندان می کشی...

قرآن میگه"پس ببین چقدر بده.....فکرهتموه"....

در ادامه می فرماید:"نکن این کار را...اگه هم قبلا انجام دادی، توبه کن...خدا می بخشدت"



پی نوشت:
شهید آوینی رحمه الله علیه می فرماید:
"خوف، فرزند شک است و شک، زائیده شرک.
و این سه،خوف و شک و شرک، راهزنان طریق حقند
که اگر با مرگ انس نگیری،
خوف، راه تو را خواهد زد
و امام را در صحرای بلا، رها خواهی کرد