تفکر نوشت
میدان انقلاب تهران مسجدی دارد به نام سیدالشهدا (علیه السلام) ، مسجدی نقلی و بسیار باصفا که پاتوق دانشجویان مومن است ، وقتی که کتاب میخواهند بخرند و به نماز بر میخورند ؛ حضور بیش تر جوانان خیلی جالب است از پسر و دختر ...
چند باری قسمت شده است و نماز خوانده ام ، و هر بار که به نماز بخورد آنجا را بر می گزینم (البته از باب ریا عرض نمیکنم) برای نماز ، به خاطر صفایش ... و اکثرا هم سر تایم خود بوده است با کمی پس و پیش ، یک بار که به دلیل مشکلی نتوانستم سر موقع نماز بخوانم آمدم و خودم را به مسجد رساندم و نماز را ...
بعد از نماز موقع خروج پیر مرد جلوی درب محکم روی صندوق زد و گفت کمک به مسجد و بار دیگر با لحنی دستوری ...
پولی در آوردم و درون صندوق انداختم ..
تفکری کردم ..
به خودم گفتم اگر سر وقت نخوانی باید جریمه بدهی ، پس سعی کن سر وقت نمازت را بجا آور تا جریمه نشوی ...
بازم جریمه ام از این جریمه ها ...
شوخی کردم درست میفرمایید ، دیر که میشه روح نماز از بین میره .
مثل یه نون بیات میمونه ، میخوریش اما لذت نون تازه و نداره
التماس دعا