سلام علیکم مومن سهم ما این روزها شده است خوش به سعادت شما گفتن فقط ... بالاخره آقا خوبها رو میبره دیگه و ما سهمی نداریم در این بین ... عاقبتتون بخیر به حق حضرت ابوتراب
۱۷ آذر ۹۳، ۱۷:۴۳
پاسخ:
سلام علیکم و رحمة الله. سهم این روزهای من شده اشک و حسرت و غبطه خوردن به حال بعضی ها...
آقا جان! قبول، من بدم؛ اما مگه بدها دل ندارن؟!....
عرض کنم که کربلا رفتن یه بحثه..کربلائی شدن یه بحث جدا.... شعر معروفیه این شعر که میگه: "گر پیش منی چو بی منی در یمنی گر در یمنی چو با منی پیش منی.."
اما به واقع همینطوره که تو اگه کربلا رفتی و کربلائی نشدی باید یه فکری به حال خودت بکنی...
استادی داشتیم که می گفت امیر کبیر وقتی می خواست عمران و آبادانی را در کشور شروع کنه، دربار قبول نمی کرد...به ناصرالدین شاه گفت که یه سفر بره فرنگ تا علوم جدید را ببینه بلکه راضی بشه که پیشرفت کردن چقدر خوبه... خلاصه ناصر الدین شاه میره فرنگ و حالا بماند که چه اسکول بازی ای اونجا راه می ندازه...در برگشت یه سفر میره کربلا...یه شاعری میاد و شعری می خونه در وصف او و میگه اینکه امام حسین گفت "هل من ناصر ینصرنی"...منظورش شما بودید!!! ناصر الدین شاه هم اشکی ریخت و گفت امام حسین پاشو ببین که ناصرت اومده!! و یه قطعه طلا هم داد به اون طرف... وقتی رسید به امیرکبیر، ماجرا را گفت و امیرکبیر در حالی که از تعجب شاخ درآورده بود گفت که سرش کلاه گذاشتند...القصه فرستادند دنبال اون شاعره و طلا را ازش پس گرفتند...
حالا می خوام عرض کنم که زیارت کربلا رفتن مهمه اما کربلائی شدن و کربلائی ماندن مهمتره...
البته شما که کربلائی هستید ..ان شاء الله کربلا هم می روید...
تو را به حرمت امن یجیب بعضی ها....
اللهم ارزقنا حرم... ):
التماس دعا.