ساعت 3:30 دقیقه بامداد روز 92/10/23 راه افتادم به سمت فرودگاه ، آسمان را نگاه میکردم ماه نصفه نیمه ای با رنگ زرد متمایل به نارنجی ، که انگار از در آسمان بودن خسته شده و نور های اضافی اش را کم کرده و کمی دلگیر شده در آسمان بود و بسیار هم به زمین نزدیک ...

طبق معمول سلامی دادم .. السلام علیک یا قمر منیر بنی هاشم یا عباس (ع) .. السلام علیک یا قمر منیر عشیره ...

هرچه به سمت ماه حرکت حرکت می کردیم و نزدیک تر می شدیم ، ماه هم پایین تر می آمد .. کلی نگاهش کردم ...

ماجراها تازه شروع شد ...

رسیدیم فرودگاه ، گفتند پرواز تاخیر دارد .. تا ساعت 7 صبح فرودگاه بودیم و پرواز به دلیل بدی هوای اهواز کنسل شد .. برگشتیم .. برای ساعت 8:45 شب پروازی جور شد ... مجددا رفتم فرودگاه ، بماند ترافیک راه و دیر رسیدن به فرودگاه و غیره .. در مسیر باز به آسمان نگاهی کردم ، ماه قبراق و سر حال در آسمان با نور زیاد و رنگ سفید در آسمان می درخشید ... و صلابت همیشگی را داشت و طبق معمول ...

تا برسم فرودگاه همین جوری تا گوشی رو نذاشته توی جیب گوشی زنگ میخورد ، آخه بلیط ها دست من بود و همه پیگیر ماشاالله .. تا ساعت 23 و چند دقیقه بودیم که دوباره لغو پرواز به دلیل قبلی ...

آمدیم خانه ساعت 9:30 گوشی زنگ خورد که سریع خودتو برسون فرودگاه یه پرواز هست اگه برسی میری ... ما رو میگی خیلی جنگی خودمون رو رسوندیم فرودگاه و گیت پرواز رو رد کردیم تا رسیدم دم درب سوار شدن اتوبوس ، گیت رو بستن و ما جا موندیم ، و خوب هم شد چون فیلم بردار گروه نیومده بود و ما هم باید با ایشون میرفتیم ... حالا ما که خیلی خیالمون نبود چون دلمون نبود .. مسافرای دیگه که توی ترمینال پرواز بودن جای ما حرص میخوردن و با حسرت نگاه میکردن که من نرفتم توی پرواز آخه اونا هم از این کنسی ها بودن و دنبال جا ...

گفتن یه پرواز دیگه ساعت 12 هست که میتونید با اون برید ، فوق العاده گذاشتن .. (خدا خیرشون بده) و الان داخل هواپیما نشستیم که بازم اینجا هم تاخیر داره نزدیک 50 دقیقه منتظر بودیم .. همه آمادگی لغو دوباره را داشتن و بعضی ها هم میگفتن برای دلگرمی آوردنمون توی هواپیما ... نزدیک ساعت 15:30 رسیدیم بلاخره اهواز ... نزدیگ به 48 ساعت طول کشید که برسیم اهواز فکر کنم اگه پیاده رفته بودیم رسیده بودیم ، علافی و آژانس هاش هم به کنار ...