امیر المومنین علی (علیه السلام) :
خداوند روزه را واجب کرد تا بوسیله آن اخلاص خلق را بیازماید.
نهج البلاغه - حکمت 252
ولادت کریم اهل بیت امام حسن مجتبی (علیه السلام) بر شما مبارک
روزی امام حسن مجتبی (علیه السلام) از بیابانی عبور می کردند و به چوپانی برخورد کردند و با او نشستند و خود را معرفی کردند ، بعد از صحبت امام به او گفت می خواهیم امروز نهار میهمان تو باشیم .
چوپان گفت : چیز مناسب و درخوری در بساط ندارم آقا
امام گفت : هر چه هست باهم می خوریم
غذا را با هم خوردند و موقع جدایی امام به او گفت بر ضمه تو است اگر مدینه آمدی وعده ای غذا میهمان ما باشی ...
چندی بعد به شهر مدینه آمد ، سراغ منزل امام را گرفت و به درب منزل آمد و دقلباب کرد و امام حسین (علیه السلام) درب را باز کردند و سراغ امام حسن (علیه السلام) را گرفت و امام به او گفت برادرم به بیرون شهر رفته است و هنوز برنگشته اگر کاری دارید انجام دهم و چوپان از بیان موضوع امتناع کرد و خدا حافظی کردند.
بعد از ساعتی امام حسین (علیه السلام) به جلوی درب منزل آمدند و دیدند آن فرد جلوی درب منتظر امام نشسته است. او را به درون خانه آوردند و جویای کارشان شدند و چوپان موضوع را به حسین ابن علی (علیه السلام) گفتند ، امام بسیار خوشحال و خشنود شدند و گفتند بر من است که تو را سیر کنم و غذایی آماده کرده و به او دادند ، موقع رفتن چوپان امام از وضعیت کار او سئوال کرد و گفت که کارگری است و برای فردی کار می کند.
امام حسین (علیه السلام) با او راهی شد و نزد اربابش رفت - درخواست خرید غلام را داد اما ارباب نپذیرفت و گفت غلام خوبی است و مورد اطمینان ، امام سه برابر قیمت پیشنهاد داد و او را خرید و آزاد کرد ، بعد امام گفت گوسفندانت را نیز به من بفروش ، گوسفندان ارباب را هم خرید و به غلام هدیه کرد و امام باغ ارباب را هم خرید و به غلام بخشید.
غلام علت این بخشندگی را سئوال کرد - امام حسین (علیه السلام) فرمود در زمانی که کسی برادرم امام حسن (علیه السلام) را تکریم نکرده و جواب سلامش را هم نمی دادند تو وعده غذایی به او دادی و او را سیر کردی ، تازه این پاداش دنیایی تو است ...
پی نوشت:
-
خوش به حال غلام که اینگونه مورد تفقد قرار گرفت و خوش به حالش که امام به او پیشنهاد غذا داد و در واقع خواست او را سعادتمند کند ...
-
و خوش به حال کسانی که برای امام حسن (علیه السلام) سفره پهن می کنند که مزدشان را برادر می دهد ...
-
خدارا شاکرم که امسال رزق شهدایمان زیاد شده است ، از سال تحویل که در مناطق بودیم و با شهدا ، امسال زیاد دعوت می شویم و می طلبند شهدا ، شکر خدا بعد از چند سال مجدد شبهای ماه رمضان منزل شهدا میهمان هستیم ، دوشنبه هم احتمالا منزل شهید ابراهیم هادی و بعد از آن افتتاح خانه کشتی شهید ابراهیم هادی دعوت شده ایم ..
-
شب های زوج منزل شهدا هستیم که ان شاالله در زمانهای مناسب و در طول سال خاطرات شهدا را می نویسیم
جالبه که این قدر مصاحبه ها ذهنتون رو مشغول کرده که سحر بهش فکر کردید!
فکر کتاب قشنگ تر از فکری سحری است! حالا شما هم به مصاحبه فکر کن هم سحری بخور که جا نمونی!!!
پیشنهاد می کنم نوشته تان راجع آن جوان را حتما و زود زود در وبلاگتون بگنجونید! خیلی هم جذاب باید باشد!
آدم های اهل کتاب دوست داشتنی اند!