یاقدیر
قسمت اول:
حدود 11 یا 12 سال پیش خونه مسعود بودیم شام، بهش گفتم صاف بشین یه عکس ازت بگیرم بزارم روی شمارهات زنگ میزنم یا زنگ میزنی عکست بیافته روی گوشیم
صاف شد
یکم بخند بابا جدی نباش
کمی لبخندزد
گرفتم حله
عکس رو نگاه کردم، گوشی رو برگردوندم سمتش، مسعود عکس خوبیه برای بعد شهادتها، ها؟ خوبه؟
شهید هههه (خنده تندتر) من شوید هم نمیشم (تیکه کلامش همیشه این بود من شوید هم نمیشم)
خندیدم، خندید
عکس رو گذاشتم روی شمارهاش
هنوز هم همون عکس و همون لبخند روی شمارهاش هست
عکس رو عوض نکردم، چون مسعود خیلی تغییر نکرد، موهاش سفید نشد، گاهی باهاش شوخی میکردم میگفتم چیکار میکنی موهات سفید نمیشه، من دارم پیر میشم تو تغییر نمیکنی و باهم میخندیدیم
کانال شهید در بله و ایتا shanei_ir@
بیان هم که ظاهرا قرار نیست آپلود عکسش درست بشه
