نشستم توی ماشین و گفتم بریم

دیدم کمربند رو بست

گفتم منم ببندم؟

گفت هر طور خودتون میدونید

پیش خودم گفتم بزار کمی خنکم بشه بعد

راه که افتاد یه طوری رانندگی میکرد که نگو، کمربند رو بستم گفتم برادر کمی آرومتر هیچ عجله ای نداریم، کمی سرعت رو آروم کرد، دوباره ...

گفتم بهش ببین دیرتر برسیم بهتر از اینه که هرگز نرسیم

گفت دست خودم نیست کمی که رعایت میکنم دوباره ...

داستان ماست رعایت هامون همین یه کم هست

بازم کار خودمون رو میکنیم

روز از نو روزی از نو ...