یاکریم الصفح

رفته بودیم برای مراسم کلنگ‌زنی پروژه جدید ساخت مدرسه چهار کلاسه، خیلی فشرده حرکت کردیم و رفتیم، کار کلنگ زنی که تمام شد رفتیم روستاهایی که تاحالا کار کرده بودیم جهت سرکشی و دیدن اهالی

اهالی شهرستان خیلی لطف دارند و تهران هم که هستیم مدام زنگ می‌زنند و جویای احوال هستند و پیگیر که چرا نمی‌رویم به روستا و به آنها سر نمی‌زنیم

شب قبل تمام نخوابیده بودیم و در ماشین نوبتی رانندگی میکردیم و کمی چشممان را می‌بستیم ولی مگر می‌شد خوابید

تقریبا بدنی خسته به روستا رسیده بود

حال و احوال کردیم و رفتیم منزل یکی از اهالی که خیلی پیگیر حضورمان بود

کمی خوابیدیم

از خواب که بلند شدیم برای پذیرایی خیار و گوجه آورد، خیارهایی به قاعده سی سانت و بزرگ، خب در آن منطقه این سبکی کلا خیال میخورند و خیارهای شهری را کال می‌دانند

و پشت بندش گوجه

تاکنون اینگونه پذیرایی نشده بودم اما چنان صفا و صمیمیتی در این پذیرایی بود که حد و حساب ندارد

خیلی لذت بخش خوددیم و باهم خندیدیم و صحبت کردیم

اینها بخشی از جذابیت‌های جهادی رفتن است

بعد فکر کردم که این تفاوت پذیرایی تا ابد در ذهن می‌ماند تا پذیرایی های معمولی و مرسوم

شما هم امتحان کنید