یاکریم الصفح

سالهای قبل زیاد میرفتم خونه شهدا

بعد کار و گرفتاری کمتر اجازه میداد که حضور داشته باشم

یه بار که قسمت شد بعد مدتها رفتم

گفت: (عباس زاده) چیکار کردی که توفیق نداری بیای خونه شهدا

لبخند زدم و سرمو انداختم پایین

زیر لب زمزمه کردم

سربزیرم سر اعمال بهم ریخته‌ام

.

.

حالا کار به جایی رسیده که توفیق نوشتن

حضور سر مزار و ... رو هم نداریم