به به چه گل های قشنگی...
چیلیک، چیلیک...عکس گرفتم...
این چیه؟
دوربین را بردم نزدیک تر...
باز هم نزدیکتر
یا حضرت عباس....
رستم زنبورها(لبخند)
تا دید عکس می گیرم، یه خیز برداشت برام...
گفتم غلط کردم قربان! شما امر بفرمائید! ...(لبخند)
هیچی بی سر و صدا، صحنه را ترک کردم(لبخند)
ایشونم شیرجه زد روی شهد گل...
تفکر نوشت:
گل آفتاب گردان...
هر جا آفتاب بره، رو به همون سمت می چرخه...
شبها که آفتاب نیست، سرشو اندازه پائین...
اونقدر دم از آفتاب زده که خودش هم شکل آفتاب شده....هر چند خورشید کوچکی باشه...
پی نوشت 1:
می بینم که امروز اول مرداده و صدای غرش شیرها میاد(لبخند)...پیشاپیش تولد همه تون مبارک
پی نوشت2:
از امروز تا محرم، 40 روز مونده...
عرض کرد: شدیدا گنه کارم...
فرمود: فرّوا الی الحسین...
صبح ها که پا میشی، سه بار بگو "صل الله علیک یا اباعبدالله"