یاناصرنا

یکی از خاطراتی است که روز جمعه همین هفته در منزل شهید مدافع حرم سردار حسین رضایی که از شهدای تقریبا گمنام مدافع حرم هستند شنیدم و خواندنی بود، الحق که باید به شهدایی که کمتر معروف هستند پرداخت

.

میگفتند در خانه ما مرسوم هست که برای همدیگه نامه می‌نویسیم

پسر بزرگ شهید تعریف میکرد نزدیک بله برون من بود و ناراحت از اینکه پدرم در مراسمم نیست ...

شب خواب بابا را دیدم و گفت نامه‌ای بنویس یکی از همرزمانم می‌آید منزل و ایشان در مراسم هم حاضر می‌شوند

اما نمیدانستم کدام همرزم بابا

نامه‌ای نوشتم و شرح دادم و آدرس و روز مراسم را هم نوشتم گذاشتم خانه و گفتم این نامه را کسی نخواند همرزم بابا که آمد بدهید به او و رفتم بیرون از خانه سرکار

همان روز حوالی ظهر زنگ درب خانه به صدا درآمد

پسر کوچک درب منزل را باز کرد

چیزی که دید قابل پیش بینی نبود

#سردارسلیمانی پشت درب بود

به مادر گفت برو چادر سرکن حاج قاسم پشت درب است

مادر که باورش نمیشد گفت مگه حاج قاسم بیکار است بیاید منزل ما ...

اما آمد

نامه را در بسته دادند به سردار

لبخندی زد و پرسید مراسم ساعت چند است؟

شب مراسم درب خانه عروس را زدند

همه به هم نگاه کردند و از همدیگر پرسیدند منتظر فرد دیگری بودید!!!

جواب‌ها منفی بود

.

درب باز شد

سردار پشت درب بود

آمد داخل و قول پدر عملی شد

بالاخره سوریه‌ای ها لقب درستی به #ابوحامد داده بودند

#شهیدی_که_به_عهد_خود_وفا_کرد

#شهیدحسین_رضایی

#حاج_حسین_رضایی