چند وقتی بود که میومد و با نگاهش، طوری دلت رو می سوزوند که می رفتی و از تو یخچال یه خوراکی ای پیدا می کردی و می دادی بهش بلکه شرمنده این خلق خدا نباشی...
تا اینکه دو روز پیش، داستانش لو رفت که بله...ایشون حسابی عیالواره(لبخند)


ببینید ایشون را

تفکر نوشت:
نون کسی را آجر نکنیم تا شرمنده خانواده ش نباشه...خدا می بینه...
بدیهیه که به شرط خلاف نکردن طرف...
نه اینکه تا گفت بالای چشمت ابروئه، بری از زندگی ساقطش کنی....