فانوس جزیره

نگاهتون جالب بود ... اما چیزی که به ذهن من رسید ... خودم رو به صورت درخت دیدم که در جای درستی ریشه اش رو محکم کرده (منظورم به تشیع هست) و البته امیدوارم گناهانم مثل برگهای زرد و پژمرده این درخت ریزش داشته باشند ... تا پس از تحول و تغییر ، برگهای تازه زینت بخش باشند ...!

اینم یک تعبیر بود از پاییز...

سلام مومن. جزاکم الله خیرا


عرض کنم که اول در مورد "پی نوشت" بنویسم که واقعا جالب بود(لبخند)
اولش فکر کردم چشمهای خودم دو تا می بینه بعد دیدم نه انگار واقعا آمار زیاد شده...
جل الخالق...

من از همین تریبون!! اعلام می کنم ما را اغفال وزیتی!! ما گول وخوردیم!! اولش گفتند حقوق میدن اما یه قِرون هم دست ما را نگرفت...ها(لبخند)


و اما در مورد درخت....
اون روز که این مطلب را خوندم، اتفاقا خیلی رفتم تو فکرش که واقعا کجای این داستان قرار داری؟
چیکار میکنی؟
ناگفته نمونه که همون برگ هم در رشد درخت بی تاثیر نیست ولی نهایتا اون درخته که می مونه نه برگش....
اونقدر باید این برگ ها بیان و برن که یاد بگیری چه کاری باید انجام بدی که موندگار باشه...که عمق داشته باشه...که ریشه بدونه....پس حتی از درخت مهمتر، اون ریشه ایه که ایجاد میشه....
چه بسا درخت هائی هم که قطع میشن ولی وقتی ریشه اون باقی بمونه باز از دل خاک، رشد می کنه و میشه درخت....
چه بسا درخت هائی هم که ظاهرا تنومند بودند اما چون ریشه اونها نابود شده، لاجرم نابودن میشن...

بعد این وسط یه نکته جالبی که هست اینه که ریشه، پیدا نیست...
بعد درخت بیشتر از ریشه پیداست...
و وقتی برگ داشته باشه، برگ ها بیشتر نمود دارند...

انگار برای عمیق تر کار کردن بیشتر باید گمنام بشی....


ان شاء الله عامل باشیم صلوات

عاقبتتون به خیر به حق حضرت ابوتراب
یا علی

منتظر که باشی پرونده اعمالت پر از ارادت به اوست...

با سلام و صلوات سپاس از درج مطالب ارزشمند و مفیدتان جزاکم الله خیرا

---

http://s4.picofile.com/file/8175434826/%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87_%D8%B4%DB%8C%D8%AE_%D9%85%D9%81%DB%8C%D8%AF.jpg