وبلاگی گروهی

۳۷ مطلب توسط «راحله سادات» ثبت شده است

سی سال استغفار

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ  الْرَّحیمْ

ابن خلّکان در «وفیات الاعیان‌» نوشته است که سرّی سقطی 1 گفت: سی سال است که از یک جمله «الحمد للّه‌» که بر زبانم جاری شد، استغفار می‌کنم. گفتند: چگونه؟ گفت: شبی حریقی در بازار رخ داد. بیرون آمدم ببینم که به دکان من رسیده یا نه؟ به من گفته شد: به دکان تو نرسیده است. گفتم: «الحمد للّه»، یک مرتبه متنبه شدم که گیرم دکان من آسیبی ندیده باشد، آیا نباید در اندیشه مسلمانان باشم.

 

ادامه مطلب...
۰۴ مهر ۹۴ ، ۰۸:۳۰ ۱۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
راحله سادات

هدف از زندگی

داستان ماهیگیر و تاجر آمریکایی

یکی از داستانهایی است که خوندنش تاثیر عمیقی روی آدم میذاره، توصیه میکنم از کنارش نگذرید

ادامه مطلب...
۲۸ شهریور ۹۴ ، ۰۸:۰۰ ۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
راحله سادات

داستان کوتاه

سلطان به وزیر گفت ۳ سوال میکنم فردا اگر جواب دادی هستی وگرنه عزل میشوی.

ادامه مطلب...
۲۱ شهریور ۹۴ ، ۰۸:۰۰ ۲۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
راحله سادات

از امروزت لذت ببر

جادوگری که روی درخت انجیر زندگی می کند 

به لستر گفت: یه آرزو کن تا برآورده کنم 

لستر هم با زرنگی آرزو کرد 

دو تا آرزوی دیگر هم داشته باشد 

ادامه مطلب...
۱۴ شهریور ۹۴ ، ۰۸:۰۵ ۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
راحله سادات

نماز اول وقت

سال۱۳۷۹ درخدمت مرحوم ابوی برای عیادت دوست بیماری رفته بودم...

پیرمرد شیک و کراوات زده ای هم آنجا حضور داشت، برحسب اتفاق ، چنددقیقه بعداز ورود ما اذان مغرب میگفتند... آن آقای پیر کراواتی، باشنیدن اذان کیف چرمی ظاهرا گرانقیمتش را باز کرد و سجاده اش را درآورد و زودتر از سایرحضار مشغول نماز شد!

شخصا برای من جالب بود که یک پیرمرد شیک و صورت تراشیده و کراواتی اینطور مقید به نماز اول وقت باشد... 

بعداز اینکه همه نمازشان خواندند ، مرحوم پدرم خطاب به ایشان با صدای بلند(بدلیل سنگینی گوش پیرمرد) گفتند:

آقای مهندس، قضیه نماز اول وقت و مرحوم حاج شیخ و رضاخان را برای مجتبی تعریف کنید ... دوستدارم از زبان خود جنابعالی بشنود...

ادامه مطلب...
۰۷ شهریور ۹۴ ، ۰۸:۱۰ ۱۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
راحله سادات

سرمایه ی عمر

به یاد مرگ بودن دل را زنده نگه میدارد

ادامه مطلب...
۳۱ مرداد ۹۴ ، ۰۸:۰۰ ۱۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
راحله سادات