گفتم: چرا ماسک زدی مومن خدا ؟ هوا که خوبه ، آلودگی هوا اعلام نشده .. نکنه میخوای شناسایی نشی ؟ (لبخند)

گفت : شیمیایی هستم  ، نمیتونم باید مراقب باشم.

گفتم : سنت نمیخوره به جبهه ، ماهم یه رفیقی داریم که بعد جنگ به دنیا اومده ولی تو خاطرات دفاع مقدس سیر میکنه و هی میگه که تو جبهه که بودیم اینجوری و اونجوری ، توی سنگر اینجوری بودیم و اینطور عمل میکردیم

گفت : واقعا جبهه بودم .

گفتم : آخه خیلی جوانی و باورم نمیشه

گفت : من 9 سالم بود که رفتم جبهه ، با رفیقم

گفتم : بیشتر از سن تو رو نمی بردن چطور رفتی جبهه

توی همین حال دست کرد توی کیفش و عکس جبهه اش رو در آورد