دو تا زیتون تازه داشتم روی میز ، یکی همکاران وارد اتاق شد و گفت گوجه سبزهِ ، گفتم بخور یکیشو ببین چیه ... گذاشت تو دهنشو شروع کرد به جویدن ، یهو رنگش عوض شد از تلخی و ... گفت دهنم گس شد و مثل زهر مار بود این چی بود دیگه ؟...

وقتی رفت بیرون اون یکیشو خودم خوردم ... برای اینکه بهش داده بودم خودمو تنبیه کردم .. تا یه مدت دهنم گس بود و یه جوری بود ... پیش خودم گفتم اینجوریم خوبه ها آدم هر حرفی میخواد بزنه یه جوری اول دهنشو مزه مزه میکنه و فکر میکنه که خوبه یا بد این حرفی که میخواد بزنه و همش بهم یاد آوری میکنه ...

کمی یاد خدا .. ای مهربون هرکاری میکنم به روم نمیاری و میفهمم که امید داری که برگردم به سوی تو ..

رجاء از خودتو تو دلم قطع نکن ...

صبح این شعر ناخود آگاه اومد توی ذهنم :

شکسته بال تر از من میان مرغان نیست

دلم خوش است که نامم کبوتر حرم است

وکلی زمزمه .. اوستاموون میخوند .. خدا خیرش بده ..

جهت تعجیل در فرج امام زمان (عج) 14 صلوات با عجل فرجهم میهمان کنید وبلاگ را