توی دانشگاه استاد گفت هفته بعد هرکی هر مطلبی راجع به سلمان فارسی و مقداد و ابوذر میدونه که ناب هست رو بیاره و برای بقیه بخونه ... ما هم که این همه پای منبر و ... هیچی به نظرم نیومد با این که کلی شنیده بودم ... جلوی درب مسجد به اوستامون گفتم مطلب راجع به سلمان فارسی میخوام چی رو بخونم که ... یه کتاب نام برد ولی گفت عربیه ... روم هم نشد بهشون بگم یه چند خطی بیشتر مطلب نمیخوام که کمک کنند ... نا امید شدم گفتم شاید قسمت نیست .. کار من نیست .. ولی این همه شنیدم راجع بهش ... توی این دو روز تعطیلی یکی دو تا از سخنرانی های اوستامون رو گوش کردم همینجوری ... برای خودم ... یکیش درخصوص فاطمیه بود ... مطالب نابی از سلمان فارسی ، مقداد و اباذر گفته بود ... همونارو مکتوب کردم و آماده برای دانشگاه ...

یکی از گفته ها راجع به شک بود ... البته گفتند که سلمان شک نکرد لحظه ای فکری در ذهنشان خطور کرد ... امیر المومنین علیه السلام همان لحظه نهیبی زدند و گفتند : سریع فکر را از ذهنت بیرون کن که موجب کافر شدنت میشود ...

سخنرانی اوستای ما

( بالای صفحه روی سخنرانی کلیک نمائید - البته کم رنگ شده است )

( سخنرانی راجع به امام زمان و در فاطمیه گذشته می باشد - چند تا از سخنرانی های ایشان در سایت این هیئت می باشد که توصیه میشود کوش نمائید خصوصا سخنرانی پنج شب عاشقی ایشان را برای ورود به محرم مفید است )

خداکنه هیچوقت شک در دلهایمان راه پیدا نکند ...


این چند روزه همه به نوعی شادی داشتن ... ما هم که مضاعف بود کارامون ... چند تا مراسم عقد و حنا بندان و عروسی دعوت بودیم ... دیشب عروسی یکی از رفقا بود ... همه بچه های مسجد تقریبا جمع بودند ... پیش نماز قبلی مسجد هم آمده بودند ، مطلبی هم از ایشان دارم که به موقع میگذارم .. بازار صحبت ها هم داغ بود .. نشد راجع به وبلاگ اوستامون با ایشون صحبت کنم ...

ایشاالله همه جوونها عاقبت بخیر بشن علی الخصوص عزیزانی که در این ایام ازدواج کردند ...