داشتم توی یکی از خیابانهای تهران که جوی پهنی داشت و آب کم قدم میزدم ، توجهم جلب شد به یه سوراخی که یه موش هی سرک میکشید ببینه اگه کسی نیست بیاد بیرون ، هرکس رو میدید سریع میرفت تو ...

اومدم جلوتر یک موش دیگه منو دید و به سمتی که داشتم راه میرفتم شروع کرد به فرار منم باهاش میرفتم .. هر سوراخ کوچیکی که میدید میرفت سمتش که قایم شود ، تا آخر یکی پیدا کرد ...

نمیدونم ناخودآگاه این اومد توی ذهنم (( لایمکن الفرار من حکومته )) وقتی شیطان رو مبینم یا جایی که شیطان است بر میگردم یا نه ؟ وقتی شیطان و شیطان صفت ها و گناه را می بینم مثل این حیوان خدا فرار میکنم و دنبال پناه هستم یا نه ؟

خدایا کجا برم که تو نباشی ؟ کجا بریم گناه کنیم که تو نباشی ؟

خدایا داری چیکار میکنی با من !!! هی به روم نمیاری و پر رو تر میشم ...

از نعمت هایی که بهم دادی استفاده میکنم و بندگی شیطان رو میکنم ... وای بر من و این احوال من ...



امروز یه توافق نامه برای کشور امضا شد که به قول مردان سیاست کشور ما بردیم ، ولی دشمن چیز دیگه ای میگه و متن توافق نامه چیز دیگه ای و دست نوشت رهبر عزیز زیر نامه رئیس جمهور نیز چیز دیگر ... ولی وقتی همه اینها رو توی ذهن میریزی و خوب مخلوطش میکنی از خروجی عقلت یه چیز دیگه میاد بیرون ... و این نتیجه رو میده مثل ده سال پیش بخش زیادی از پیشرفت هسته ای رو تعطیل کردیم و به جاش چند تا وعده و گرفتیم و چند تا قول رسمی بهشون دادیم ، این که بیشتر از پنج درصد غنی سازی نداشته باشیم ... چند تا تاسیسات تعطیل .. بازرسی روزانه از تاسیسات که راه اندازی نشن ... و مهر تائید رو رهبر عزیز زیر این میزنه که میفرمایند : دستیابی به آنچه مرقوم داشته‌اید، در خور تقدیر و تشکر از هیأت مذاکرات هسته‌‌ای و دیگر دست‌اندر‌کاران است

نمیدونم این کارها رو دولت قبل هم میتونست انجام بده ولی نخواست که باج بده به دشمنان ... ایشاالله که عاقبت کشور بخیر بشه .. ما فقط دعا میکنیم ..



شاید این وبلاگ منتقل بشه به آدرس جدید ... داره ارزیابی میشه ..
اگه شد خبر میدم به دوستان
..