دیدی میگن شنبه هر طوری بودی تا آخر هفته همون طور می مونی...
حالا داستان ماست...
از اول هفته کلا در شبانه روز سه ساعت خوابیدم...به جز دوشنبه البته...دیگه وقتی سه شب پشت سر هم بیدار باشی،  مگه توان می مونه برای آدم...
هیچی ما شب 21ام که تموم شد، ساعت 5 صبح خوابیدم به امید اینکه 9 صبح برم هیئت....
اصلا انگار اصحاب کهف بودم!...پا شدم دیدم 2 بعد از ظهره(لبخند)
با قیافه ی پف کرده تابلو، گفتم پس چرا منو صدا نزدید که دیدم اوه اوه اوه....الانه که اوضاع قمر در عقرب بشه....
"هزار بار اومدیم صدات زدیم...اصلا انگار نه انگار...دنیا را آب ببره، تو را خواب می بره....خجالتم خوب چیزیه....ساعت را نگاه کن..."
دیدم حق میگن...سر بزیر یه گوشه نشستم که دیدم چشمام داره میره رو هم...گفتم دیکه روتو کم کن...2 بعد از ظهره....(لبخند)
خب همین دیر بیدار شدن، باعث شد، شب دوباره بیدار باشم.....و باز دیشب، شب قدر بود....

حالا چند تا سوال:
-قصدم از این متن، ریا کاری بود که بله ما هم شب قدر را که هیچ...هر شب را به راز و نیاز با خداییم؟
-پس نماز  ظهر اول وقتم چی شد؟ نماز صبح را می خونم و می خوابم یا کلا خوابم می بره و نمازم قضا میشه؟
-این چه طرز روزه گرفتنه؟!...اصلا روزه هستم یا نه؟

دیروز یه بنده خدایی از همکاران که مسئولیت یه بخشی از کار را به عهده داره زنگ زد که فلانی، می خواهیم افطاری بدیم...گفتم خیلی هم خوب...
گفت فلانی روزه میگیره یا نه؟!..
گفتم چطور؟!
گفت آخه می خواهیم به اینهایی که کامل روزه میگیرن افطاری بدیم!!!
اونقدر عصبانی شدم که نگو...
نونوایی محل، دو شب کامل نون رایگان داد....به عشق امام حسن...اصلا هم کار نداشت طرف روزه است یا روزه نیست؟....فقیره یا غنی؟....اصلا مسلمونه یا غیر مسلمون؟...
همه را با یه دیدگاه دید و کریمانه اطعام کرد....
حالا مذهبی نمای تحصیل کرده برای یه افطاری ساده، آبروی مومنی را از بین می بره تا مبادا یه غذا اضافه بده....تازه اعتراف کن ببینم روزه میگیری یا نه؟...نمازت هیچی...الان روزه ت مهمه....



خدایا عاقبتمون را ختم به خیر کن به حق حضرت ابوتراب